English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
victual U خواربار تامین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
revictual U دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
foodstuff U خواربار
foodstuffs U خواربار
grocery U خواربار
viand U خواربار
provisions U خواربار
cate U خواربار
groceries U خواربار
provender U خواربار
provisionless U بی خواربار
commissarial U خواربار
stover U خواربار
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
take care of U تامین کردن
covers U تامین کردن
secure U تامین کردن
guarantee U تامین کردن
cover U تامین کردن
coverings U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
fulfill U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
secures U تامین کردن
ensured U تامین کردن
ensure U تامین کردن
supplied U تامین کردن
ensures U تامین کردن
insures U تامین کردن
insuring U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
supplying U تامین کردن
give security for U تامین کردن
supply U تامین کردن
grocer U خواربار فروش
victualler U خواربار رسان
provisionment U تهیه خواربار
grub U خوراک خواربار
grocery U خواربار فروشی
purveyance U تهیه خواربار
grocers U خواربار فروش
grubs U خوراک خواربار
grocer's shop U خواربار فروشی
grubbed U خوراک خواربار
grocer's U خواربار فروشی
food shop U خواربار فروشی
grocery store [American E] U خواربار فروشی
secure U مطمئن تامین کردن
guaranteed U تامین تضمین کردن
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
elevation of security U زیاد کردن تامین
guarantees U تامین تضمین کردن
make up a deficit U تامین کردن کسری
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
guarantee U تامین تضمین کردن
tucker U تامین غذا کردن
secure U تامین کردن هدف
secures U مطمئن تامین کردن
safety U برقرار کردن تامین
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
secures U تامین کردن هدف
convenience stores U خواربار فروشی کوچک
he is an adequate provider U برای تهیه خواربار
viaticum U توشه و خواربار سفر
victualler U کشتی حامل خواربار
convenience store U خواربار فروشی کوچک
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
provide U میسر ساختن تامین کردن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
provides U میسر ساختن تامین کردن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
cantina U مغازه خواربار یامشروب فروشی
pre empt U از پیش برای خود تامین کردن
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
safety limit U حد تامین
securing U تامین
hedging U تامین
security U تامین
safety U تامین
coverings U تامین
cover U تامین
covers U تامین
water supplies U تامین اب
securement U تامین
water supply U تامین اب
quia timet U حکم تامین
committment U تامین اعتبار
physical security U تامین تاسیسات
protection U تامین نامه
security U تامین مصونیت
preservation of evidence U تامین دلیل
buffer zones U منطقه تامین
cryptosecurity U تامین رمز
provisioning U تامین ذخیره
collective security U تامین اجتماعی
chemical security U تامین شیمیایی
communication security U تامین مخابراتی
secure U درامان تامین
safety stakes U دستکهای تامین
secures U تامین شده
financier U تامین اعتبارکننده
financiers U تامین اعتبارکننده
electronic security U تامین الکترونیکی
safety factor U عامل تامین
safety factor U ضریب تامین
social security U تامین اجتماعی
area security U تامین منطقه
safety diagram U دیاگرام تامین
buffer stock U تامین ذخیره
secure U تامین شده
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
signal security U تامین مخابراتی
buffer zone U منطقه تامین
local security U تامین محلی
supply port U درگاه تامین
the rule of law U تامین قضایی
funding U تامین وجه
insecurity U عدم تامین
the rule of law U تامین قانونی
transmission security U تامین مخابره
factor of safety U عامل تامین
transmission security U تامین ارسال
procurement U تامین اماد
internal security U تامین داخلی
troop safety U تامین عده ها
secures U درامان تامین
social security act U قانون تامین اجتماعی
safety officer U افسر تامین یکان
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
social security system U نظام تامین اجتماعی
water supply to navigation U تامین اب کانال کشتیرانی
transmission security U تامین ارسال پیام
pacification U تامین ثبات داخلی
self protection U برقراری تامین از خود
area security U تامین منطقه عملیات
security for cost U تامین هزینه دادرسی
finance U تامین هزینه پولی
security for costs U تامین هزینه دعوی
financed U تامین هزینه پولی
financing U تامین هزینه پولی
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
finance company U شرکت تامین مالی
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
rear area security U تامین منطقه عقب
ups U تامین برق بی وقفه
deficit financing U تامین کسر بودجه
elegit U حکم تامین مدعی به
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
continuing appropriation U مداومت تامین اعتبار
power supply U تامین کننده برق
collective security U تامین دسته جمعی
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
supply company U شرکت تامین کننده
finances U تامین هزینه پولی
social security program U برنامه تامین اجتماعی
angle of safety U زاویه تامین گلوله
bombline U خط تامین پرتاب بمب
safety card U کارت تامین اتشبار
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
communication security U برقراری تامین مخابراتی
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
safeguard U قفل حفافتی یا تامین دار
garnisher U تامین کننده خواسته یامدعابه
quia timet U قرار تامین دستور موقت
safeguarded U قفل حفافتی یا تامین دار
covers U تامین زیان و خسارات بیمه
coverings U تامین زیان و خسارات بیمه
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
user supplied U تامین شده توسط کاربر
services U 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
cover U تامین زیان و خسارات بیمه
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
safety card U کارت تامین جنگ افزار
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
supplying U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
replevy U بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
report generator U برای تامین گزارش کامل
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com