Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
chambers
U
خوابگاه
doss
U
خوابگاه
dorm
U
خوابگاه
cabin
U
خوابگاه
cubicles
U
خوابگاه
cubicle
U
خوابگاه
dorms
U
خوابگاه
cabins
U
خوابگاه
chamber
U
خوابگاه
bed chamber
U
خوابگاه
bedchamber
U
خوابگاه
bedroom
U
خوابگاه
bedrooms
U
خوابگاه
sleeping room
U
خوابگاه
garderobe
U
خوابگاه
garde robe
U
خوابگاه
excubitorium
U
خوابگاه رومی
accommodation for the night
U
خوابگاه برای یک شب
dormitory-suburb
U
خوابگاه کارگران
youth hostel
U
خوابگاه جوانان
refugee hostel
U
خوابگاه پناهندگان
berthed
U
خوابگاه کشتی
bunkhouse
U
ساختمان خوابگاه
berths
U
خوابگاه کشتی
berthing
U
خوابگاه کشتی
sleeping carriage
U
خوابگاه قطار
berth
U
خوابگاه کشتی
driver's dormitory
U
خوابگاه رانندگان
chamber
U
اتاق خواب خوابگاه
statem room
U
خوابگاه افسران ناو
lucarne
U
پنجره عمودی خوابگاه
chambers
U
اتاق خواب خوابگاه
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
wagon lit
U
اطاق ترن دارای خوابگاه
accommodation date
U
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
bunk
U
حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
board and lodging
U
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
bunks
U
حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
repast
U
خوراک
repasts
U
خوراک
tacking
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
mess
U
:یک خوراک
messes
U
:یک خوراک
nutrition
U
خوراک
fare
U
خوراک
fared
U
خوراک
tacks
U
خوراک
tacked
U
خوراک
tack
U
خوراک
meats
U
خوراک
meat
U
خوراک
fares
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
food
U
خوراک
tucker
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
viands
U
خوراک
feeds
U
خوراک
passage money
U
خوراک
victuals
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
feed
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
foods
U
خوراک
keep
U
خوراک
intakes
U
خوراک
faring
U
خوراک
keeps
U
خوراک
chow
U
خوراک
chows
U
خوراک
intake
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
junk food
U
گنده خوراک
piece de resistance
U
خوراک اصلی
nourish
U
خوراک دادن
frugal food
U
خوراک ساده
nourished
U
خوراک دادن
preparation of food
U
تهیه خوراک
queasiness
U
سنگینی خوراک
viand
U
خوراک ماکولات
sitophobia
U
خوراک هراسی
to give to eat
U
خوراک دادن
to d. up
U
خوراک گذاردن
timbale
U
خوراک دلمه
nourishes
U
خوراک دادن
slipslop
U
خوراک ابکی
meal time
U
موقع خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
feedstuff
U
خوراک حیوانات
eating house
U
خوراک پزخانه
insect
U
کرم خوراک
health foods
U
خوراک بهداشتی
insects
U
کرم خوراک
plats du jour
U
خوراک روز
at meat
U
سر خوراک یا غذا
plat du jour
U
خوراک روز
junk foods
U
گنده خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
food gathering
U
خوراک اوری
feeder
U
خوراک دهنده
feeders
U
خوراک دهنده
meal time
U
وقت خوراک
autotroph
U
خوراک ساز
kingfisher
U
ماهی خوراک
cannon fodder
U
خوراک توپ
heterotroph
U
خوراک گیر
eating
U
خورد و خوراک
eating
U
خوش خوراک
food stamp
U
تمبر خوراک
chop house
U
خوراک خانه
treat
U
خوراک رایگان
grubs
U
خوراک خواربار
regale
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regaling
U
خوراک لذیذ
aliment
U
خوراک دادن
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
dosage
U
یک خوراک دارو
gourmet
U
خوراک شناس
grubbed
U
خوراک خواربار
treats
U
خوراک رایگان
recipe
U
خوراک دستور
dishes
U
سینی خوراک
recipes
U
خوراک دستور
slops
U
خوراک ابکی
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
dish
U
سینی خوراک
gourmets
U
خوراک شناس
grub
U
خوراک خواربار
dosages
U
یک خوراک دارو
dosing
U
یک خوراک دارو
treated
U
خوراک رایگان
snacks
U
خوراک مختصر
snack
U
خوراک سرپایی
snack
U
خوراک مختصر
menus
U
فهرست خوراک
menu
U
فهرست خوراک
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
doses
U
یک خوراک دارو
snacks
U
خوراک سرپایی
dosed
U
یک خوراک دارو
feed
U
خوراک علوفه
dose
U
یک خوراک دارو
feeds
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک دادن
feeds
U
خوراک علوفه
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
throphogen
U
لایه خوراک ساز
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
holozoic
U
جانور خوراک گیر
convenience food
U
خوراک پیش پخته
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
thropholyt
U
لایه خوراک کاه
revalenta
U
خوراک عدس واردجو
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
trencherman
U
ادم خوش خوراک
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
to eat one's mutton
U
یا کسی خوراک خوردن
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
vegetable diet
U
خوراک سبزی دار
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
kitchener
U
بخاری خوراک پزی
kickshaw
U
خوراک خوش مزه
chilli
U
خوراک لوبیای پر ادویه
doses
U
خوراک دوا یا شربت
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
cuisine
U
روش اشپزی خوراک
dose
U
خوراک دوا یا شربت
heaters
U
چراغ خوراک پزی
heater
U
چراغ خوراک پزی
dosing
U
خوراک دوا یا شربت
kitchen
U
محل خوراک پزی
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
chillies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
Primuses
U
چراغ خوراک پزی
Primus
U
چراغ خوراک پزی
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
cookers
U
چراغ خوراک پزی
cooker
U
چراغ خوراک پزی
spaghetti
U
خوراک رشته فرنگی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
recipe
U
دستور خوراک پزی
recipes
U
دستور خوراک پزی
fast food
U
تند خوراک تندکار
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com