English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
statem room U خوابگاه افسران ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baton U عصای افسران
batons U عصای افسران
senior officer U ارشدترین افسران
officer's mess U نهارخوری افسران
opposite numbers U افسران شاغل
wardroom U اطاق افسران
officer's mess U سالن غذاخوری افسران
senior officers U افسران ارشدیا بالارتبه
wardroom U باشگاه افسران ناو
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
wardroom U اطاق افسران ناو
staffs U افسران صاحب منصبان
opposite numbers U افسران مشغول به کار
staff U افسران صاحب منصبان
staffed U افسران صاحب منصبان
they were badly officered U افسران انها خوب نبودند
officers call U نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
ward room U اطاق افسران در کشتی جنگی
cabins U خوابگاه
garde robe U خوابگاه
garderobe U خوابگاه
bedroom U خوابگاه
cubicles U خوابگاه
cubicle U خوابگاه
bedrooms U خوابگاه
sleeping room U خوابگاه
bedchamber U خوابگاه
bed chamber U خوابگاه
cabin U خوابگاه
doss U خوابگاه
dorm U خوابگاه
dorms U خوابگاه
chambers U خوابگاه
chamber U خوابگاه
archon U یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
top-secret U مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top secret U مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
reserved list U صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
accommodation for the night U خوابگاه برای یک شب
excubitorium U خوابگاه رومی
refugee hostel U خوابگاه پناهندگان
boarding houses U خوابگاه و خوراک
youth hostel U خوابگاه جوانان
boarding house U خوابگاه و خوراک
berths U خوابگاه کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
bunkhouse U ساختمان خوابگاه
driver's dormitory U خوابگاه رانندگان
berthed U خوابگاه کشتی
dormitory-suburb U خوابگاه کارگران
sleeping carriage U خوابگاه قطار
berth U خوابگاه کشتی
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
gun room U اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
chambers U اتاق خواب خوابگاه
chamber U اتاق خواب خوابگاه
lucarne U پنجره عمودی خوابگاه
stalag U بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
accommodation date U تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
wagon lit U اطاق ترن دارای خوابگاه
bat allowance U فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money U فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
bunks U حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
bunk U حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com