Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
refrigeration
U
خنک کنی نگاهداشتن در یخچال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glaciers
U
یخچال
glacier
U
یخچال
icehouse
U
یخچال
ice pond
U
یخچال
refrigerator
U
یخچال
a fridge
U
یخچال
ice house
U
یخچال
icebox
U
یخچال
iceboxes
U
یخچال
refrigerators
U
یخچال
glacier
U
یخچال طبیعی
food freezer
U
یخچال فریزر
glaciers
U
یخچال طبیعی
frigidaire
U
یخچال برقی
glacier snout
U
یخچال پوز
englacial
U
عبورکننده از یخچال
refrigerators
U
یخچال برقی
refrigerator
U
یخچال مصنوعی
refrigerator
U
یخچال برقی
refrigerators
U
یخچال مصنوعی
iceman
U
یخچال دار
freezers
U
یخچال خیلی سرد
freezer
U
یخچال خیلی سرد
ice-house
U
[ساختمان یخچال مانند]
fridge
U
یخچال برقی سردخانه
fridges
U
یخچال برقی سردخانه
frig
U
یخچال برقی سردخانه
refrigerator vehicle
U
وسیله نقلیه یخچال دار
reefer
U
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefers
U
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
to pilfer from the fridge
U
یواشکی تکه های کمی غذا از یخچال کش رفتن
to snarf from the fridge
U
یواشکی تکه های کمی غذا از یخچال کش رفتن
preserve
U
نگاهداشتن
to hold fast
U
نگاهداشتن
preserves
U
نگاهداشتن
preserving
U
نگاهداشتن
righting
U
قائم نگاهداشتن
righted
U
قائم نگاهداشتن
right
U
قائم نگاهداشتن
buoy
U
روی اب نگاهداشتن
forborne
U
دست نگاهداشتن
latches
U
محکم نگاهداشتن
buoyed
U
روی اب نگاهداشتن
behaves
U
ادب نگاهداشتن
clamp
U
باگیره نگاهداشتن
buoying
U
روی اب نگاهداشتن
catch hold of
U
محکم نگاهداشتن
clamps
U
باگیره نگاهداشتن
clamping
U
باگیره نگاهداشتن
clamped
U
باگیره نگاهداشتن
buoys
U
روی اب نگاهداشتن
latch
U
محکم نگاهداشتن
impark
U
در اغل نگاهداشتن
containment
U
محدود نگاهداشتن
refrigerating
U
خنک نگاهداشتن
refrigerates
U
خنک نگاهداشتن
refrigerated
U
خنک نگاهداشتن
refrigerate
U
خنک نگاهداشتن
behaving
U
ادب نگاهداشتن
behaved
U
ادب نگاهداشتن
behave
U
ادب نگاهداشتن
to whip in
U
باهم نگاهداشتن
isolates
U
درقرنطینه نگاهداشتن
to draw rein
U
دهنه را نگاهداشتن
isolating
U
درقرنطینه نگاهداشتن
keep up
U
خوب نگاهداشتن
humoring
U
راضی نگاهداشتن
humours
U
راضی نگاهداشتن
humouring
U
راضی نگاهداشتن
humoured
U
راضی نگاهداشتن
humour
U
راضی نگاهداشتن
humors
U
راضی نگاهداشتن
humored
U
راضی نگاهداشتن
isolate
U
درقرنطینه نگاهداشتن
To stabilize prices .
U
قیمت ها راثابت نگاهداشتن
to d. oneself up
U
بدن راراست نگاهداشتن
park
U
درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parked
U
درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parks
U
درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
withholds
U
منع کردن نگاهداشتن
withholding
U
منع کردن نگاهداشتن
withheld
U
منع کردن نگاهداشتن
withhold
U
منع کردن نگاهداشتن
demurrage
U
تاخیر کردن نگاهداشتن
esker
U
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
humor
U
خوشی دادن راضی نگاهداشتن
To bottle up ones anger.
U
خشم خود را دردل نگاهداشتن
hush
U
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
timed
U
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time
U
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
double-parks
U
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parking
U
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parked
U
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park
U
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double park
U
نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
times
U
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
he is not worth his salt
U
لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
hawser
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
to respect oneself
U
رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
scullery
U
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries
U
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
straps
U
: باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
strap
U
: باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
Pazyryk rug
U
فرش پازیریک
[این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com