English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stream line U خط هدایت جریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
current carring U انتقال یا هدایت جریان
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
input of current U تغذیه و هدایت جریان
Other Matches
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
direction U هدایت
navigator U هدایت گر
total conductivity U هدایت کل
steerage U هدایت
conduction U هدایت
leading U هدایت
navigators U هدایت گر
lead U هدایت
conductance U هدایت
leads U هدایت
transduction U هدایت
guidance U هدایت
direct U هدایت کردن
director U هدایت کننده
directing U هدایت کردن
heat conductivity U هدایت حرارتی
heat conduction U هدایت حرارتی
hydraulic conductivity U هدایت ابی
direction U هدایت رهبری
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
undirected U هدایت نشده
guide U هدایت کردن
canalization U هدایت در مسیر
directs U هدایت کردن
afferent transmission U هدایت اورانی
guided U هدایت کردن
avigation U فن هدایت هواپیما
image line U هدایت تصویر
guide way U مسیر هدایت
steerable U هدایت کردنی
afferent conduction U هدایت اورانی
guides U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
bus bar line U سیم هدایت
enlightened U هدایت شده
conduction U هدایت گرم
managements U هدایت یا سازماندهی
conductivity U ضریب هدایت
template U ریل هدایت
templates U ریل هدایت
superconductivity U فوق هدایت
conducted U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
conductivity U قابلیت هدایت
operating stand U اطاق هدایت
conductive U قابل هدایت
conduction velocity U سرعت هدایت
management U هدایت یا سازماندهی
conduction U هدایت تنظیم
steering U هدایت کردن
joysticks U سکان هدایت
joystick U سکان هدایت
dirigible U قابل هدایت
electric conduction U هدایت الکتریسیته
conducts U هدایت کردن
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electron conduction U هدایت الکترون
convect U هدایت کردن
conning tower U برج هدایت
conductible U قابل هدایت
con U هدایت کردن
conduct of fire U هدایت تیراندازی
convey U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
commutate U هدایت وتغییر
conning U هدایت کردن
leading line U خط هدایت هواپیما
cons U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
rede U هدایت کردن
conductance U میزان هدایت
conveyed U هدایت کردن
leading marks U نشانههای هدایت
navigates U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
fire direction U هدایت اتش
conducting U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
admittance U هدایت فاهری
conductibility U قابلیت هدایت
conveys U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
directors U هدایت کننده
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
traffic U تجارت هدایت شده
susceptance U مقدار هدایت کور
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
direction U مسیر هدایت کردن
fire control U کنترل یا هدایت اتش
trafficking U تجارت هدایت شده
trafficked U تجارت هدایت شده
conduct U هدایت کردن بردن
conducted U هدایت کردن بردن
conducting U هدایت کردن بردن
guided missiles U موشک هدایت شونده
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
guided missile U موشک هدایت شونده
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
conducts U هدایت کردن بردن
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
traffics U تجارت هدایت شده
vectored thrust U تراست هدایت شونده
lead U سیر هدایت الکتریکی
guideway U شیار هدایت کننده
leads U سیر هدایت الکتریکی
fire direction center U مرکز هدایت اتش
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
steered wheel U چرخ هدایت شده
directing staff U ستاد هدایت کننده
direction center U مرکز هدایت عملیات
channelising island U سکوی هدایت کننده
dredging ladder U هدایت کننده سطل
vectored U تراست هدایت شونده
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
guded missile U موشک هدایت شوند
fire direction net U شبکه هدایت اتش
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
fire direction U هدایت کردن اتش
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
director U هدایت کننده اتش
conductance U مقدار هدایت واقعی
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
director U برج هدایت تیر
directors U برج هدایت تیر
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
conducting staff U ستاد هدایت کننده
directors U هدایت کننده اتش
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
directed exercise U تمرین هدایت شده
directed net U شبکه هدایت شده
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
cruise missile U موشک هدایت شونده کروز
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
pgm U نوعی موشک هدایت شونده
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
input admittance U مقدار هدایت طاهری اولیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com