English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
front lines U خط مقدم جبهه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages U ملوان جبهه جبهه
frontage U ملوان جبهه جبهه
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
facade U جبهه
facades U جبهه
deploy U جبهه
deploying U جبهه
deploys U جبهه
vaward U جبهه
flank U جبهه
flanked U جبهه
flanking U جبهه
sinciput U جبهه
front view U جبهه
fronting U جبهه
front U جبهه
fanades U جبهه
face U جبهه
faces U جبهه
headmost U مقدم
preferent U مقدم
beforehand U مقدم بر
antecessor U مقدم
aforehand U مقدم
preeminent U مقدم
proleptic U مقدم
previous U مقدم
prior to U مقدم بر
premiering U مقدم
premieres U مقدم
leading U مقدم
premiers U مقدم
premier U مقدم
prior U مقدم
advance U مقدم
advances U مقدم
premiere U مقدم
premiered U مقدم
precedents U مقدم
preferred U مقدم
precedent U مقدم
frontline U خط مقدم
advancing U مقدم
penetration U نفوذ در جبهه
water front U جبهه رطوبتی
battle line U خط جبهه ناوها
liners U سرباز خط جبهه
liner U سرباز خط جبهه
frontage U عرض جبهه
wave front U جبهه موج
warmfront U جبهه گرم
tympanum U جبهه کلیسا
tympanon U جبهه کلیسا
tympan U جبهه کلیسا
superficies U نما جبهه
popular front U جبهه ملی
out of line U خارج از خط جبهه
line replacement U تعویض خط جبهه
frontages U عرض جبهه
lines U جبهه جنگ
line U جبهه جنگ
fronting U جبهه هوا
split U از جبهه دورافتادن
front U جبهه هوا
leading zeros U صفرهای مقدم
forward command post U پاسگاه مقدم
preferent claims U دعاوی مقدم
preferred shares U سهام مقدم
antecedent U مقدم مقدمه
apriori U مقدم بر تجربه
precedent U مقدم بر مسبوق به
foregoes U مقدم بودن بر
vaward U مقدم پیشقراول
forgoes U مقدم بودن بر
leading zero U صفر مقدم
leading edge U لبه مقدم
gilt-edged U مقدم ممتاز
gilt edged U مقدم ممتاز
front lines U خطوط مقدم
preferential U مقدم ترجیحی
entrepreneurs U مقدم کمپانی
antecedents U مقدم مقدمه
entrepreneur U مقدم کمپانی
forward observer U دیدبان مقدم
forego U مقدم بودن بر
precede U مقدم بودن
advanced U جلویی مقدم
precedes U مقدم بودن
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
transposing U مقدم وموخرکردن
transposes U مقدم وموخرکردن
preoccupations U کار مقدم
transpose U مقدم وموخرکردن
first U یکم مقدم
forwent U مقدم بودن بر
precedents U ماقبل مقدم
advance observer U دیدبان مقدم
precedents U مقدم بر مسبوق به
forgoing U مقدم بودن بر
forgone U مقدم بودن بر
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
precedent U ماقبل مقدم
preoccupation U کار مقدم
popular front U جبهه خلق ملی
fronting U منادی جبهه جنگ
front U منادی جبهه جنگ
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
wave front U جبهه امواج رادیویی
lateral control U کنترل در عرض جبهه
linesman U سربازخط جبهه خط بان
warm front U جبهه هوای گرم
warm fronts U جبهه هوای گرم
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
front lines U خطوط جلو جبهه
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
primer U ماده منفجره مقدم
aircontroller U نافر مقدم هوایی
primers U ماده منفجره مقدم
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
acorn گروه آمادی مقدم
it takes of the others U بردیگران مقدم است
forward air controller U نافر مقدم هوایی
gilt edge U مقدم درجه اول
acorns U گروه امادی مقدم
permute U مقدم و موخر کردن
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com