English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
tenty U متوجه
overhanging U متوجه
attentive U متوجه
advertent U متوجه
regardful U متوجه
on ones guard U متوجه
heedful U متوجه
direct U متوجه ساختن
directed U متوجه ساختن
directs U متوجه ساختن
Be carful . U متوجه باش
tendentious U متمایل متوجه
wistful U متوجه ارزومند
heliotropic U متوجه پرتوافتاب
lend U متوجه شدن
lends U متوجه کردن
lend U متوجه کردن
lends U متوجه شدن
see through U متوجه شدن
theocentric U متوجه بخدا
see-through U متوجه شدن
point U متوجه ساختن
presentient U قبلا متوجه
to waken U متوجه کردن
particular redemption U متوجه فقره
finical U متوجه جزئیات
bigness U بزرگی
augustness U بزرگی
hugeness U بزرگی
masterdom U بزرگی
massiveness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
magneficence U بزرگی
voluminesity U بزرگی
magnifcation U بزرگی
greatness U بزرگی
bulkiness U بزرگی
gloriousness U بزرگی
grandness U بزرگی
supercilicusness U بزرگی
magnitude U بزرگی
size U بزرگی
largeness U بزرگی
dignity U بزرگی
enlargements U بزرگی
gentility U بزرگی
enlargement U بزرگی
hauteur U بزرگی
grandeur U بزرگی
sizes U بزرگی
Oh, I see! U آه، الان متوجه شدم!
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
I see now . I got it now . I understand now. U حالافهمیدم ( متوجه شدم )
see the light <idiom> U متوجه اشتباه شدن
self centered U متوجه نفس خود
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
reentrant U متوجه بسمت داخل
he aimed it at me U سخنش متوجه من بود
earthbound U متوجه بسوی زمین
It dawned on me. U بعدش من متوجه شدم.
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
acroscopic U متوجه به بالا صعودی
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
point U به سمت متوجه کردن
It has come to my notice that… U اخیرا"متوجه شده ام که ...
to point to something U به چیزی متوجه کردن
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
aggrandizement U افزایش بزرگی
formidability U استحکام بزرگی
eminency U برامدگی بزرگی
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
immenseness U بزرگی عظمت
order of magnitude U مرتبه بزرگی
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
to a greatness U به بزرگی رسیدن
vastity U عظمت بزرگی
vastitude U عظمت بزرگی
so large U باین بزرگی
vastness U عظمت بزرگی
to a greatness U بزرگی یافتن
Lordships U سیادت بزرگی
Lordship U سیادت بزرگی
eminence U برامدگی بزرگی
amplitude U دامنه بزرگی
magnanimity U بزرگی طبع
headship U بزرگی برتری
sample size U بزرگی نمونه
she was nipped in the bud U به بزرگی نرسید
headships U بزرگی برتری
diverts U متوجه کردن معطوف داشتن
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
I am concentrating on my studies . U افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Be carful of your health . U متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice . U کسی را متوجه چیزی کردن
divert U متوجه کردن معطوف داشتن
diverted U متوجه کردن معطوف داشتن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
that is no great work U کار بزرگی نیست
he is a great person U شخص بزرگی است
he is a great help U او کمک بزرگی است
too big for one's breeches/boots <idiom> U احساس بزرگی کردن
to be toast [American E] <idiom> U در دردسر بزرگی بودن
the meridian of glory U اوج بزرگی یا جلال
come a long way <idiom> U برنامه بزرگی ریختن
breadth of mind U بزرگی یا وسعت فکر
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
bulk U حجم بزرگی از چیزی
to strike at any one U ضربت خود را متوجه کسی ساختن
It was only when she rang up [called] that I realized it. U تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
It finally sunk in ! <idiom> U آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
to pull any one by the sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one's sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
to set one's affection فکر یا میل خود را متوجه ساختن
At last the penny dropped! <idiom> U آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
bias error U خطایی با علامت و بزرگی ثابت
Majesties U بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesty U بزرگی عظمت وشان واقتدار
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
decks U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
he did me a great wrong U بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
intensive bombardment U بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
boomerangs U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch <idiom> U متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
boomeranging U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
multivolume file U فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
mastiffs U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breakers U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
broadsheets U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheet U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
mastiff U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
the propylaea U نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
extroverts U شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
extrovert U شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
internally blown flap U فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
emphysema U اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben U ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
multiplan U یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
they are all of one mind U هستند
ScriptX U هستند
plants indigenous to that soil U هستند
are U هستند
they are at loggerheads U هر دو سنگ یک من هستند
there are numbers who U بسیاری هستند که
who are they? U انها کی هستند
they are well matched U هم کفو هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com