English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuous error U خطای پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fault U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted U خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging U خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
away U پیوسته بطور پیوسته
horizontal error U خطای بر دو سمت خطای افقی
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation U میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
continuous U پیوسته
everywhen U پیوسته
coadunate U پیوسته
coalescent U پیوسته
d. in U پیوسته
cursive U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
non-stop U پیوسته
conjoint U پیوسته
unremittingly U پیوسته
continous U پیوسته
alway U پیوسته
affined U پیوسته
allied U پیوسته
never ceasing U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
contiguous U پیوسته
married U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
perpetually U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
eternal U پیوسته
syndetic U پیوسته
incessantly U پیوسته
annexed U پیوسته
ceaseless U پیوسته
attached U پیوسته
continual U پیوسته
concomitant U پیوسته
incessant U پیوسته
on end U پیوسته
burst U پیوسته
continued U پیوسته
bursts U پیوسته
on and on U پیوسته
proximate U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
for evermore U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
legato U پیوسته
compacts U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
compacting U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
compact U بهم پیوسته
aggregates U بهم پیوسته
accrete U بهم پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
gamophyllous U پیوسته برگ
accretion U رشد پیوسته
sustained yield U بازده پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
pealing U صدای پیوسته
pealed U صدای پیوسته
peal U صدای پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
collective U بهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
linked list U لیست پیوسته
peals U صدای پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
haunts U پیوسته امدن به
haunt U پیوسته امدن به
symphsis U عضو پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
indiscrete U بهم پیوسته
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
whittle U پیوسته کم کردن
adjoins U پیوسته بودن
against U پیوسته مجاور
aggregate U بهم پیوسته
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
continuous function U تابع پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
vicinal U در همسایگی پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
burster U فرم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
full time U پیوسته کار
continuate U پیوسته بهم
continuous data U دادههای پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
flow chip U براده پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
indiscretely U بطور بهم پیوسته
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
always U پیوسته همه وقت
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
to run on U بهم پیوسته بودن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
full time U پیوسته کاری تمام وقت
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
foot fault U خطای پا
cumulative error U خطای کل
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
variable error U خطای متغیر
determinate error U خطای معین
cumulative error U خطای جمعی
probable error U خطای ممکن
divide exception U خطای تقسیم
personal error U خطای شخصی
undetected error U خطای نایافته
probable error U خطای احتمالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com