English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grossness U خشونت کلفتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diameters U کلفتی
pout U لب کلفتی
pouted U لب کلفتی
pouts U لب کلفتی
pouting U لب کلفتی
how thick is the board? U کلفتی
raucity U کلفتی
thickness U کلفتی
diameter U کلفتی
stoutness U گردن کلفتی
impassiveness U پوست کلفتی
thickness of a wall U کلفتی دیوار
carpet thinckness U کلفتی یا ضخامت فرش
impassivity U ارامش پوست کلفتی
To act as a bully . U گردن کلفتی کردن
He is thick-skinned. U آدم پوست کلفتی است
He is a bully . he is a rough guy . U آدم گردن کلفتی است
third dimension U کلفتی وابسته به بعد سوم
to have plenty of brawn U آدم گردن کلفتی [قلچماقی] بودن
line gauge U وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
parlour maid U کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
harshness U خشونت
truculency U خشونت
rowdiness U خشونت
violation U خشونت
loath loth U خشونت
raggedness U خشونت
raucity U خشونت
truculence U خشونت
severity U خشونت
rigorism U خشونت
harshly U به خشونت
huskiness U خشونت
violence U خشونت
gruffness U خشونت
stricture U خشونت
asperity U خشونت
strictures U خشونت
roughness U خشونت
hoarseness U خشونت
act of violence U عمل خشونت
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
non-violence U احتراز از خشونت
rigours U سختگیری خشونت
rigour U سختگیری خشونت
rigors U سختگیری خشونت
discourtesy U خشونت تندی
astingency U درشتی خشونت
blatancy U خودنمایی خشونت
brusqurie U خشونت در رفتار
burliness U زبری خشونت
cheap shot U خشونت عمدی
headhunting U خشونت در بازی
incivility U خشونت وحشیگری
indelicacy U خشونت بی نزاکتی
rigor U سختگیری خشونت
force U خشونت نشان دادن
forces U خشونت نشان دادن
forcing U خشونت نشان دادن
rough and tumble <idiom> U با خشونت تمام جنگیدن
violence U شدت و تندی و سختی خشونت
slam bang U بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
to lager-lout [British E] U در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن [اصطلاح روزمره]
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com