Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burn off
U
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
muzzle velocity
U
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
initial velocity
U
سرعت اولیه
velocities
U
سرعت اولیه
velocity
U
سرعت اولیه
basic speed
U
سرعت اولیه
input speed
U
سرعت اولیه
initial speed
U
سرعت اولیه
high velocity
U
سرعت اولیه زیاد
vertical takeoff
U
سرعت صعود اولیه هواپیما
overweary
U
زیاده خسته کردن خسته شدن
to release on parole
U
با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
wayworn
U
خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
area blocking
U
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
brush block
U
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
to ride a bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
bicycles
U
دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
to bike
U
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
tire
U
خسته کردن
fatigue
U
خسته کردن
jade
U
خسته کردن
tiring
U
خسته کردن
fatigued
U
خسته کردن
tires
U
خسته کردن
fag
U
خسته کردن
fatigues
U
خسته کردن
overstrain
U
خسته کردن
harasses
U
خسته کردن
harass
U
خسته کردن
to do up
U
خسته کردن
bores
U
خسته کردن
strain
U
خسته کردن
strains
U
خسته کردن
bore
U
خسته کردن
fags
U
خسته کردن
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
wear out
U
کاملا خسته کردن
to overstrain oneself
U
خود را خسته کردن
play out
U
خسته کردن ماهی
to overwork oneself
U
خود را خسته کردن
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
waste one's words
U
زبان خود را خسته کردن
overworks
U
خسته کردن به هیجان اوردن
exhaust
U
خسته کردن ازپای در اوردن
overwork
U
خسته کردن به هیجان اوردن
exhausts
U
خسته کردن ازپای در اوردن
overworked
U
خسته کردن به هیجان اوردن
overworking
U
خسته کردن به هیجان اوردن
waste one's breath
U
زبان خود را خسته کردن
to strain one's eyes
U
چشم خود رازیاد خسته کردن
wind
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
winds
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to poreone's eyes out
U
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
to overexert
U
خود را بیش از اندازه خسته کردن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
tasks
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
combined speed indicator
U
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
tachometer
U
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
U
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
vier
U
رقیب
corrival
U
رقیب
incomparable
U
بی رقیب
adversary
U
رقیب
opponent
U
رقیب
adversaries
U
رقیب
competitress
U
رقیب
opponents
U
رقیب
adversarial
U
رقیب
unrivaled
U
بی رقیب
inimitable
U
بی رقیب
rivalling
U
رقیب
rivaled
U
رقیب
unapproachable
U
بی رقیب
rivalled
U
رقیب
rival
U
رقیب
rivaling
U
رقیب
rivals
U
رقیب
competitor
U
رقیب
emulative
U
رقیب
competitors
U
رقیب
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
reconvey
U
بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
antagonists
U
رقیب دشمن
antagonist
U
رقیب دشمن
corrival
U
رقیب شدن
outfoot
U
سریعتر از رقیب
vie
U
رقیب شدن
vied
U
رقیب شدن
vies
U
رقیب شدن
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
U
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
upset
U
باخت رقیب محبوب
upsets
U
باخت رقیب محبوب
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
upsetting
U
باخت رقیب محبوب
contains
U
جلو رقیب را گرفتن
contained
U
جلو رقیب را گرفتن
contain
U
جلو رقیب را گرفتن
outkick
U
تندتر از رقیب دویدن
immortalize rug
U
فرش جاودانی و بدون رقیب
exhausts
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
barrels
U
با سرعت زیادحرکت کردن
rate
U
سرعت ارزیابی کردن
spank
U
با سرعت حرکت کردن
spanks
U
با سرعت حرکت کردن
spanked
U
با سرعت حرکت کردن
barrel
U
با سرعت زیادحرکت کردن
rates
U
سرعت ارزیابی کردن
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
bikes
U
دوچرخه
carts
U
دوچرخه
cart
U
دوچرخه
carted
U
دوچرخه
carting
U
دوچرخه
bike
U
دوچرخه
bicycle
دوچرخه
bicycles
U
دوچرخه
checked
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
to bolt
U
با سرعت زیاد حرکت کردن
check
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
up
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping
U
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
bicycles
U
دوچرخه پایی
cyclist
U
دوچرخه سوار
bicycle
U
دوچرخه پایی
hansoms
U
درشکه دوچرخه
tandem
U
دوچرخه دونفری
tandems
U
دوچرخه دونفری
cartwright's shop
U
دوچرخه سازی
buglet
U
بوق دوچرخه
caisson
U
ارابه دوچرخه
push bike
U
دوچرخه پایی
push bikes
U
دوچرخه پایی
cycle track
U
راه دوچرخه رو
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
biker
U
دوچرخه سوار
motor-assisted pedal cycle
[British English]
U
دوچرخه موتوردار
folding bicycle
U
دوچرخه تاشو
bicycle path
U
راه دوچرخه رو
bicycle kick
U
پای دوچرخه
hansom
U
درشکه دوچرخه
cyclists
U
دوچرخه سوار
velocipede
U
دوچرخه پایی
handle bar
U
دسته دوچرخه
bicycle pump
U
تلمبه دوچرخه
cabriolet
U
درشکه دوچرخه
bicyclist
U
دوچرخه سوار
cycling
U
دوچرخه سواری
fleet
U
هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
crossover
U
متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com