Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rebuy
U
خرید مکرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
U
خرید سفارش خرید
bis
U
مکرر
repetitive
U
مکرر
manyfold
U
مکرر
eternities
U
مکرر
eternity
U
مکرر
repeated
U
مکرر
continual
U
مکرر
repetitious
U
مکرر
eternal
U
مکرر
old hat
U
آشنا و مکرر
all the time
<idiom>
U
به طور مکرر
recurrenge
U
وقوع مکرر
repeating decimal
U
اعشاری مکرر
resorts
U
ملاقات مکرر
unfrequented
U
غیر مکرر
repeating fraction
U
کسر مکرر
repeating field
U
فیلد مکرر
resorted
U
ملاقات مکرر
times without number
U
بطور مکرر
resort
U
ملاقات مکرر
tautologize
U
مکرر گویی
frequent visiting
U
دیدنی مکرر
multiple ionization
U
یونش مکرر
compulsiveness
U
مکرر کاری
crepitation
U
انفجار مکرر
rebroadcast
U
برنامه مکرر
catalexia
U
مکرر خوانی
theatergoer
U
شخصی که مکرر به تئاترمیرود
recurring decimal
U
اعشاری مکرر
[ریاضی]
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
haunts
U
خطور مراجعه مکرر
haunt
U
خطور مراجعه مکرر
commuters
U
رفت و آمد کنندهی مکرر
repeat
U
مکرر کردن تکرار شدن
repeats
U
مکرر کردن تکرار شدن
age
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
commuter
U
رفت و آمد کنندهی مکرر
ages
U
شکستن جسم با فشارهای مکرر
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
That's old hat!
<idiom>
U
این که آشنا و مکرر
[پیش پا افتاده ]
است!
keep after
<idiom>
یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
wear down
<idiom>
U
زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
pattern
U
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
patterns
U
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
to frequent a place
U
بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
shadow page
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
globetrotters
U
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
globetrotter
U
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
avianize
U
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
resort
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
scarpbook
U
عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
format
U
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
formats
U
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
overstriking
U
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
cycles
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
procedure
U
بخش کوچک کد دستورات کامپیوتری که حاوی تابع مکرر است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
buying
U
خرید
purchase
U
خرید
purchased
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
bond servant
U
زر خرید
purchases
U
خرید
shopping
U
خرید
buys
U
خرید
underwrite
U
خرید
underwrites
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwritten
U
خرید
underwrote
U
خرید
purchasing
U
خرید
procurement
U
خرید
buy
U
خرید
short covering
U
پیش خرید
monopolist
U
انحصار خرید
lump sum purchase
U
خرید یکجا
monopsony
U
انحصار خرید
bargain
U
خرید ارزان
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
open purchase
U
خرید ازاد
oniomania
U
جنون خرید
lump sum purchase
U
خرید کلی
local purchase
U
خرید از محل
credit purchase
U
خرید نسیه
dear bought
U
گران خرید
field buying
U
خرید در صحرا
forward purchase
U
خرید سلف
to make a purchase
U
خرید کردن
forward purchase
U
پیش خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
futures exchange
U
خرید اتی
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
local procurement
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید محلی
counter purchase
U
خرید متقابل
shopping cart
U
گاری خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing patterns
U
الگوی خرید
shopping basket
U
سبد خرید
redemption yield
U
بازده خرید
regional purchase
U
خرید محلی
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
purchasable
U
باب خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase order
U
دستور خرید
purchase order
U
سفارش خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
buyer's market
U
بازار خرید
buys
U
خرید کردن
acquisition authority
U
اجازه خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
buying rate
U
نرخ خرید
corner
U
خرید یکجا
buying price
U
قیمت خرید
redemption
U
باز خرید
real estate
U
خرید زمین
bid
U
پیشنهاد خرید
corners
U
خرید یکجا
bulk buying
U
خرید فله
blanket buying
U
خرید کلی
buyers market
U
بازار خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
cornering
U
خرید یکجا
buy
U
خرید کردن
coemption
U
خرید کل محصول
dealing
U
خرید و فروش
purchasing power
U
قدرت خرید
purchasing power
U
توان خرید
business
U
خرید یا فروش
nundination
U
خرید و فروش
conditions of purchase
U
شرایط خرید
advance purchase
U
خرید سلف
achate
U
عقیق خرید
businesses
U
خرید یا فروش
hire purchase
U
خرید اقساطی
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
hedge
U
خرید و فروش تامینی
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
hedging
U
خرید و فروش تامینی
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
hedged
U
خرید و فروش تامینی
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
shops
U
کارخانه خرید کردن
value for money
U
قدرت خرید پول
saleable
U
قابل خرید معاملهای
stock trading
U
خرید و فروش سهام
salable
U
قابل خرید معاملهای
handle
U
خرید و فروش کردن
handles
U
خرید و فروش کردن
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
hedges
U
خرید و فروش تامینی
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
shop
U
کارخانه خرید کردن
real account
U
حساب خرید املاک
shopped
U
کارخانه خرید کردن
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
home trade
U
خرید وفروش داخلی
credit
U
خرید وفروش اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
purchase
U
خرید خریداری کردن
demands
U
تقاضای خرید کالا
income effect
U
تناسب خرید با درامد
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
the longs
U
پیش خرید کنندگان
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com