Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collaborated
U
تشریک مساعی
cooperatively
U
با تشریک مساعی
collaborating
U
تشریک مساعی
collaborate
U
تشریک مساعی
collaborates
U
تشریک مساعی
team up
U
تشریک مساعی
cooperation
U
همکاری تشریک مساعی
joint hands
U
تشریک مساعی کردن
cooperative
U
وابسته به تشریک مساعی
cooperate
U
تشریک مساعی کردن
coordination
U
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
dunkrik treaty
U
معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
synergic
U
با اشتراک مساعی دارای اشتراک مساعی
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
by the good of
U
با مساعی جمیله
best efforts
U
بهترین مساعی
society
U
اشتراک مساعی
societies
U
اشتراک مساعی
good office
U
مساعی جمیله
good offices
U
مساعی جمیله
strenuosity
U
بذل مساعی
by the good offices of
U
با مساعی جمیله
bend
U
بذل مساعی کردن
team up
U
توحید مساعی کردن
join hands
U
توحید مساعی کردن
cooperate
U
اشتراک مساعی کردن
synergy
U
کار توام اشتراک مساعی
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
self raised
U
ترقی کرده در اثر مساعی خود
synergetic
U
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
order
U
خرید سفارش خرید
collectivism
U
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
to make an effort
U
سعی کردن بذل مساعی کردن
joint
U
بند بند کردن مساعی مشترک
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
shopping
U
خرید
buy
U
خرید
buys
U
خرید
underwrite
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwritten
U
خرید
buying
U
خرید
underwrote
U
خرید
purchasing
U
خرید
procurement
U
خرید
purchased
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
purchases
U
خرید
underwrites
U
خرید
purchase
U
خرید
forward purchase
U
پیش خرید
buyer's market
U
بازار خرید
forward purchase
U
خرید سلف
field buying
U
خرید در صحرا
dear bought
U
گران خرید
credit purchase
U
خرید نسیه
coemption
U
خرید کل محصول
conditions of purchase
U
شرایط خرید
buying rate
U
نرخ خرید
buying price
U
قیمت خرید
nundination
U
خرید و فروش
buying and selling
U
خرید و فروش
buyers market
U
بازار خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
forward purchasing
U
پیش خرید
short covering
U
پیش خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
purchase order
U
سفارش خرید
purchase order
U
دستور خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
regional purchase
U
خرید محلی
redemption yield
U
بازده خرید
rebuy
U
خرید مکرر
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
oniomania
U
جنون خرید
open purchase
U
خرید ازاد
local purchase
U
خرید از محل
local purchase
U
خرید محلی
local procurement
U
خرید محلی
purchasable
U
باب خرید
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
lump sum purchase
U
خرید کلی
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
monopsony
U
انحصار خرید
monopolist
U
انحصار خرید
bargain
U
خرید ارزان
to make a purchase
U
خرید کردن
lump sum purchase
U
خرید یکجا
futures exchange
U
خرید اتی
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
dealing
U
خرید و فروش
shopping basket
U
سبد خرید
buy
U
خرید کردن
buys
U
خرید کردن
shopping cart
U
گاری خرید
purchasing power
U
توان خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
corner
U
خرید یکجا
cornering
U
خرید یکجا
corners
U
خرید یکجا
real estate
U
خرید زمین
hire purchase
U
خرید اقساطی
bid
U
پیشنهاد خرید
blanket buying
U
خرید کلی
advance purchase
U
خرید سلف
acquisition authority
U
اجازه خرید
achate
U
عقیق خرید
redemption
U
باز خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
bulk buying
U
خرید فله
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
call option
U
خرید به شرط خیار
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
hedges
U
خرید و فروش تامینی
on approval
U
خرید کالا به شرط
hedged
U
خرید و فروش تامینی
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
overbuy
U
در خرید افراط کردن
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
value for money
U
قدرت خرید پول
open indent
U
سفارش خرید باز
hedge
U
خرید و فروش تامینی
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
buy in advance
U
پیش خرید کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
the longs
U
پیش خرید کنندگان
salable
U
قابل خرید معاملهای
saleable
U
قابل خرید معاملهای
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
demands
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
stock trading
U
خرید و فروش سهام
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
real account
U
حساب خرید املاک
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
credits
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
credit
U
خرید وفروش اعتباری
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
demand
U
تقاضای خرید کالا
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
shop
U
کارخانه خرید کردن
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
hedging
U
خرید و فروش تامینی
income effect
U
تناسب خرید با درامد
home trade
U
خرید وفروش داخلی
handle
U
خرید و فروش کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
handles
U
خرید و فروش کردن
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
shopped
U
کارخانه خرید کردن
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com