English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crabs U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malacostracan U خرچنگی
crab nebula U ابری خرچنگی
crab nebula U سحابی خرچنگی
lobster claw U پنجه خرچنگی
king crab U خرچنگی که ماننداست به نعل
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
land crab n U خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
heel U پاهای عقب
heels U پاهای عقب
astraddle U با پاهای از هم گشاده
astride U با پاهای گشاداز هم
foot sore U دارای پاهای زخمی
duckfooted U دارای پاهای شهن
plumiped U دارای پاهای پردار
feather footed U دارای پاهای پردار
rough footed U دارای پاهای پردار
footsore U دارای پاهای زخمی
stag position U وضع پاهای باز
gait U طرز حرکت پاهای اسب
fin footed U دارای پاهای پرده دار
spindle legged U دارای پاهای درازوباریک لندوک
rough legged U دارای پاهای پردار مودرچهارقلم
stag jump U پرش با پاهای باز در هوا
red legs U نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
gaited U اسب دارای حرکت پاهای معین
spindle shanked U دارای پاهای دراز وباریک لندوک
leg of mutton U دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
capriole U پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
jack knife U خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
trilobite U بند پایان خرچنگی دارای بدن سه بند
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
mutilate U ناقص
mutilated U ناقص
rudimentary U ناقص
mutilates U ناقص
violator U ناقص
mutilating U ناقص
violators U ناقص
faulty U ناقص
unperfect U ناقص
stickit U ناقص
rudimental U ناقص
manque U ناقص
inconsummate U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
in defect U ناقص
imperfective U ناقص
imcomplete U ناقص
half-baked U ناقص
shortest U ناقص
meagre U ناقص
malformed U ناقص
roughcast U ناقص
short U ناقص
shorter U ناقص
deficient U ناقص
defective U ناقص
incomplete U ناقص
inadequate U ناقص
incorrect U ناقص
skimpy U ناقص
imperfect U ناقص
incapacious U بی گنجایش ناقص
frustum U هرم ناقص
frustum U مخروط ناقص
in my poor opinion U بعقل ناقص من
half baked U ناپخته ناقص
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
imperfect market U بازار ناقص
imperfect competition U رقابت ناقص
imcomplete ditch U گود ناقص
hemiplegia U فلج ناقص
half truth U حقیقت ناقص
incomplete breakdown U شکست ناقص
misfiring U احتراق ناقص
half U شریک ناقص
truncation U ناقص سازی
to put in rime U قافیه ناقص
tracheid U اوند ناقص
half U بطور ناقص
truncated distribution U توزیع ناقص
wanting in reason U ازعقل ناقص
paresis U فلج ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
incomplete induction U استقراء ناقص
nubbin U میوه ناقص
miscreation U خلقت ناقص
missed approach U فرود ناقص
moon calf U خلقت ناقص
mooncalf U ناقص الخلقه
mutilator U ناقص کننده
flawed U معیوب ناقص
annular eclipse U خسوف ناقص
imperfectly U بطور ناقص
apoplexy U سکتهء ناقص
lack U ناقص بودن
blastie U ناقص الخلقه
lacked U ناقص بودن
lacks U ناقص بودن
misshapen U ناقص الخلقه
deformed U ناقص شده
paralysis U سکته ناقص
ills U بطور ناقص
ill- U بطور ناقص
ill U بطور ناقص
deficiently U بطور ناقص
demonish U ناقص کردن
defectively U بطور ناقص
faulty design U طرح ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
framentary U شکسته ناقص
erectio deficiens U نعوظ ناقص
mutilate U ناقص یا فلج کردن
parachromatopsia U رنگ کوری ناقص
parachromopsia U رنگ کوری ناقص
mutilates U ناقص یا فلج کردن
miscreate U ناقص الخلقه ساختن
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
sketchier U از روی عجله ناقص
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchy U از روی عجله ناقص
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
to do by halves U ناقص انجام دادن
mutilating U ناقص یا فلج کردن
rough cast U اجمالادرست شده ناقص
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
fragmental U ریز شده ناقص
fragmentary U ریز شده ناقص
oafs U بچه ناقص الخلقه
oaf U بچه ناقص الخلقه
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
garble U تحریف یا ناقص کردن
overshoots U فرود ناقص هواپیما
low order U انفجار کند یا ناقص
market imperfection U ناقص بودن بازار
overshooting U فرود ناقص هواپیما
overshoot U فرود ناقص هواپیما
verticillium U قارچ ناقص افت گیاهی
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
catalexis U وتد ناقص دراخر شعر
huddling U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
huddle U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
huddled U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
paraplegics U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
paraplegic U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> U کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
eyespot U چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem U چلاق کردن ناقص العضو کردن
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
marred U ناقص کردن بی اندام کردن
mar U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilates U ناقص کردن فلج کردن
mutilate U ناقص کردن فلج کردن
marring U ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating U ناقص کردن فلج کردن
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com