Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
dribble
U
خرده خرده پیش بردن
dribbled
U
خرده خرده پیش بردن
dribbles
U
خرده خرده پیش بردن
dribbling
U
خرده خرده پیش بردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
sipping
U
خرده خرده نوشی
sips
U
خرده خرده نوشی
sipped
U
خرده خرده نوشی
sip
U
خرده خرده نوشی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
expectations
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
prospects
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospect
U
انتظار
expectance
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
expectation
U
انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
standby
U
حالت انتظار
standbys
U
حالت انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
redezvous
U
محل انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
anterooms
U
اطاق انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
wait time
U
زمان انتظار
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
wait state
U
حالت انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
bide
U
در انتظار ماندن
waiting list
U
لیست انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
half pay
U
حق انتظار خدمت
lobbied
U
سالن انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
lobby
U
سالن انتظار
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
inopinate
U
انتظار نداشته
in prospect
U
انتظار داشته
expectancy chart
U
نمودار انتظار
aspiration level
U
سطح انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
expectative
U
مورد انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
in prospective
U
انتظار داشته
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
expected price
U
قیمت مورد انتظار
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
small
U
خرده
splinter
U
خرده
fragment
U
خرده
fragmenting
U
خرده
fragments
U
خرده
weensy
U
خرده
particles
U
خرده
particle
U
خرده
bits
U
خرده
bit
U
خرده
debris
U
خرده
wight
U
خرده
snippel
U
خرده
splintered
U
خرده
snippy
U
خرده
smaller
U
خرده
glimmer
U
خرده
shreds
U
خرده
shredding
U
خرده
shredded
U
خرده
trash ice
U
خرده یخ
fritters
U
خرده
fritter
U
خرده
smallest
U
خرده
glimmers
U
خرده
dribblet
U
خرده
tittle
U
خرده
splintering
U
خرده
splinters
U
خرده
bittock
U
خرده
shred
U
خرده
haet
U
خرده
fragmental chip
U
خرده
glimmered
U
خرده
jotted
U
خرده
crumb
U
خرده
fractions
U
خرده
sub
U
خرده
subs
U
خرده
round
U
بی خرده
weeniest
U
خرده
jots
U
خرده
weeny
U
خرده
jot
U
خرده
roundest
U
بی خرده
fraction
U
خرده
weenier
U
خرده
vestigial
U
خرده
grain
U
خرده
vestige
U
خرده
vestiges
U
خرده
nipped
U
خرده
nip
U
خرده
crumbs
U
خرده
nips
U
خرده
whole
U
بی خرده
whit
U
خرده
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com