English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
sufferer U متحمل
sufferers U متحمل
sustainer U متحمل
sustained U متحمل شدن
obtrudes U متحمل شدن بر
pass through U متحمل شدن
obtruded U متحمل شدن بر
obtrude U متحمل شدن بر
defrays U متحمل شدن
tolerant U شخص متحمل
bolsterup U متحمل شده
obtruding U متحمل شدن بر
tolerantly U شخص متحمل
defraying U متحمل شدن
defrayed U متحمل شدن
defray U متحمل شدن
stick out U متحمل شدن
sustains U متحمل شدن
sustain U متحمل شدن
undergone U متحمل چیزی شدن
undergoes U متحمل چیزی شدن
undergo U متحمل چیزی شدن
put-up U متحمل شدن برگزیدن
put up U متحمل شدن برگزیدن
undergoing U متحمل چیزی شدن
to sustain a loss U متحمل خسارت شدن
probable error U خطای متحمل [ریاضی]
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
bearing support U تکیه گاه متحمل بار
incurring U متحمل شدن وارد امدن
incur U متحمل شدن وارد امدن
incurs U متحمل شدن وارد امدن
incurred U متحمل شدن وارد امدن
To incur some heavy expenses. U مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
working lead U بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
landing wires U سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
nimiety U زیادی
numerousness U زیادی
greatness U زیادی
profoundness U زیادی
profuseness U زیادی
redundance U زیادی
supervacaneous U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
enormousness U زیادی
muchness U زیادی
unduly U زیادی
immenseness U زیادی
infiniteness U زیادی
excessiveness U زیادی
excrescent U زیادی
excrescential U زیادی
extremeness U زیادی
frequentness U زیادی
immoderacy U زیادی
heaviness U زیادی
inordinacy U زیادی
intenseness U زیادی
profoundly U زیادی
greatly U به زیادی
undue U زیادی
immensity U زیادی
abundance U زیادی
surplus U زیادی
surpluses U زیادی
superfluity U زیادی
overly U زیادی
hugeness U زیادی
superfluous U زیادی
extras U زیادی
extra- U زیادی
extra U زیادی
excess U زیادی
intensity U زیادی
excesses U زیادی
wealth U زیادی
fuzz ball U گوشت زیادی
for long U مدت زیادی
extensiveness U کثرت زیادی
exorbitance U زیادی افراط
hyperacidity U زیادی اسید
overweight U وزن زیادی
overblance U زیادتی زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
gaudery U پیرایههای زیادی
over production U محصول زیادی
interleaf U برگ زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
to a degree U تادرجه زیادی
increscent U زیادی توسعه
riffraff U زیادی توده
clog U زیادی پرکردن
outgrowth U گوشت زیادی
largely U تا درجه زیادی
clogs U زیادی پرکردن
clogged U زیادی پرکردن
excesses U مقدار زیادی از چیزی
it was a U مبلغ زیادی بود
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
extra U موضوعی که زیادی است
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
long a go U مدت زیادی پیش
excess U مقدار زیادی از چیزی
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
oversale U پیش فروش زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
odd come short U زیادی باقی مانده
growths U گوشت زیادی تومور
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
so U خیلی باین زیادی
many of them U عده زیادی از انها
long ago U مدت زیادی پیش
extra- U موضوعی که زیادی است
extras U موضوعی که زیادی است
growth U گوشت زیادی تومور
quite a number of people U عده زیادی از مردم
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
exairesis U برش اندام زیادی
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Tourists have stayed away in droves this summer. U این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
slow moving U کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting U انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com