Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wrack
U
خرابی بدبختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post-
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
reverse
U
بدبختی
reversed
U
بدبختی
reverses
U
بدبختی
reversing
U
بدبختی
disasters
U
بدبختی
disaster
U
بدبختی
mischances
U
بدبختی
miserably
U
با بدبختی
adversity
U
بدبختی
mishaps
U
بدبختی
mishap
U
بدبختی
mischance
U
بدبختی
calamities
U
بدبختی
misery
U
بدبختی
misfortune
U
بدبختی
miseries
U
بدبختی
misfortunes
U
بدبختی
lucklessness
U
بدبختی
bad luck
U
بدبختی
hard lines
U
بدبختی
ill being
U
بدبختی
hard luck
U
بدبختی
bad fortune
U
بدبختی
calamity
U
بدبختی
unhappiness
U
بدبختی
haplessness
U
بدبختی
wretchedness
U
بدبختی
an iliad of woes
U
قصه بدبختی
haplessly
U
از روی بدبختی
infortune
U
بد اختری بدبختی
ambs ace
U
بدنقشی بدبختی
infelicific
U
بدبختی اور
steeped in misery
U
غرق بدبختی
ill fated
U
موجب بدبختی
calamitous
U
بدبختی اور
weal and woe
U
خوشبختی و بدبختی
disaster
U
بلا ستارهء بدبختی
ill fated
U
شوم بدبختی اور
disasters
U
بلا ستارهء بدبختی
it is indicative of bad luck
U
نشانه بدبختی است
misadventures
U
حادثه ناگوار بدبختی
misadventure
U
حادثه ناگوار بدبختی
to vegetate
U
پر از بدبختی زندگی کردن
wretchedly
U
از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
fault
U
خرابی
ruin
U
خرابی
ruining
U
خرابی
disrepair
U
خرابی
dilapidation
U
خرابی
failures
U
خرابی
malfunction
U
خرابی
devastation
U
خرابی
malfunctioned
U
خرابی
malfunctions
U
خرابی
demolitions
U
خرابی
demolition
U
خرابی
failure
U
خرابی
destruction
U
خرابی
faulted
U
خرابی
ruins
U
خرابی
breakdowns
U
خرابی
ruination
U
خرابی
smashes
U
خرابی
faults
U
خرابی
smash
U
خرابی
rottenness
U
خرابی
godsend
U
خرابی
wreckage
U
خرابی
eversion
U
خرابی
wreck
U
خرابی
wrecking
U
خرابی
breakdown
U
خرابی
wrecks
U
خرابی
desolation
U
خرابی
havoc
U
خرابی
failure rate
U
نرخ خرابی
defect description
U
توضیح خرابی
transient failure
U
خرابی گذرا
page fault
U
خرابی صفحه
power failure
U
خرابی برق
crashed
U
شکستگی خرابی
description of error
U
توضیح خرابی
crash
U
شکستگی خرابی
error description
U
توضیح خرابی
power failures
U
خرابی برق
to do execution
U
خرابی وارداوردن
the mischief of it is that'
U
خرابی ان اینست که
fail-safe
U
با خرابی امن
fail safe
U
با خرابی امن
disk crash
U
خرابی دیسک
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
car breakdown
U
خرابی اتومبیل
insulation fault
U
خرابی نارسانا
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail softly
U
با خرابی ملایم
fail softly
U
با خرابی تدریجی
failure free
U
بدون خرابی
fault description
U
توضیح خرابی
catastrophic failure
U
خرابی فجیع
crashing
U
شکستگی خرابی
crashingly
U
شکستگی خرابی
crashes
U
شکستگی خرابی
decay
U
خرابی تنزل
collapse mechanism
U
مکانیزم خرابی
decays
U
خرابی تنزل
decaying
U
خرابی تنزل
decayed
U
خرابی تنزل
failure rate
U
میزان خرابی
reliability
U
ایمنی در برابر خرابی
failure safety
U
ایمنی در برابر خرابی
non destructive test
U
ازمایش بدون خرابی
failure prediction
U
پیش بینی خرابی
failure logcing
U
ثبت وقوع خرابی
ravage
U
خرابی وارد اوردن
ravaged
U
خرابی وارد اوردن
ravages
U
خرابی وارد اوردن
drinking was his ruin
U
باعث خرابی اوشد
ravaging
U
خرابی وارد اوردن
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
mean time between failures
U
زمان میانگین بین دو خرابی
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
wrackful
U
خراب کننده مسبب خرابی
cleans
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleanest
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleaned
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
standbys
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bent
U
اسم رمز برای خرابی وسایل
bombs
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
destruct
U
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
bombed
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
corrective maintenance
U
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
maintainability
U
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
cabled
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
detritus
U
چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
on line fault tolerant system
U
سیستم تحمل خرابی درون خطی
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
cable
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failed
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
cacogenics
U
رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
mtbf
U
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
glitches
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
redundancies
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
redundancy
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
MTF
U
متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
glitch
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
standby
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
standbys
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
it tends to ruin him
U
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
hits
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meanest
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
hitting
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
mean
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
odd
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
odder
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
oddest
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
hit
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meaner
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
rerun
U
محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
powers
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
throw the baby out with the bathwater
<idiom>
U
(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
bombs
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com