Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gleaning
U
خده خوشههای باقیمانده پس از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glomerulate
U
تنظیم شده در خوشههای کوچک
sori
U
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
relict
U
باقیمانده
residual
U
باقیمانده
residuum
U
باقیمانده
reminder
U
باقیمانده
reminders
U
باقیمانده
remaining
U
باقیمانده
loose end
U
باقیمانده
loose ends
U
باقیمانده
long residue
U
باقیمانده
rests
U
باقیمانده
remainder
U
باقیمانده
rest
U
باقیمانده
leavings
U
باقیمانده
residue
U
باقیمانده
residues
U
باقیمانده
fragments
U
قطعه باقیمانده
residual variable
U
متغیر باقیمانده
survivor
U
باقیمانده بازمانده
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
reliquix
U
اثار باقیمانده
balance of the amount
U
باقیمانده مبلغ
residual term
U
جمله باقیمانده
residual drawdowm
U
افت باقیمانده
remainder of the period
U
باقیمانده مدت
distillation residue
U
باقیمانده تقطیر
surviving dependent
U
فرد باقیمانده
residual volume
U
حجم باقیمانده
split
U
میلههای باقیمانده
fragment
U
قطعه باقیمانده
fragmenting
U
قطعه باقیمانده
well-preserved
U
خوب باقیمانده
odds and ends
U
چیز باقیمانده
residue of the state
U
باقیمانده ترکه
ort
U
باقیمانده غذا
residuary legatee
U
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
reliquaries
U
محفظه عتیقه باقیمانده
land tail
U
باقیمانده زمینی یکان
reliquary
U
محفظه عتیقه باقیمانده
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
sum of squares of residual
U
مجموع مربعات باقیمانده
remain
U
مانده اثر باقیمانده
remained
U
مانده اثر باقیمانده
oddment
U
تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
convert
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
traces
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
stay behind
U
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
bye hole
U
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
trace
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
par in
U
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares
U
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com