English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
auxiliary service U خدمات جنبی
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
services U خدمات
unbundled U خدمات
signal services U خدمات مخابراتی
information service U خدمات اطلاعات
urban servitudes U خدمات شهری
service force U یکان خدمات
mail services U خدمات پستی
postal services U خدمات پستی
hospital benefit U خدمات بیمارستانی
service industry U صنعت خدمات
service passport U پاسپورت خدمات
joint services U خدمات مشترک
loyal services U خدمات صادقانه
welfare services U خدمات رفاهی
public services U خدمات عمومی
we owe him for his services U خدمات او هستم
personnel services U خدمات پرسنلی
personnel services U خدمات کارمندی
service company U گروهان خدمات
service department U قسمت خدمات
service department U بخش خدمات
medical services U خدمات پزشکی
medical service U خدمات پزشکی
service sector U بخش خدمات
health services U خدمات بهداشتی
Civil Service U خدمات کشوری
social service U خدمات اجتماعی
administrative services U خدمات اداری
advisory services U خدمات مشورتی
civil U خدمات شهری
computer utility U خدمات کامپیوتری
special services U خدمات مخصوص
common user U خدمات عمومی
technical services U خدمات فنی
civil services U خدمات دولتی
services U خدمات سرویسها
civil defence service U خدمات کشوری
field service U خدمات رزمی
sister services U خدمات وابسته
crypto service U خدمات رمز
Civil Service U خدمات اجتماعی
social services U خدمات اجتماعی
social work U خدمات اجتماعی
goods and services U کالاها و خدمات
service squadron U گروه خدمات
field service U خدمات پایکار
field exercise U خدمات صحرایی
field duty U خدمات رزمی
service support U پشتیبانی خدمات
service unit U یکان خدمات
war service chevron U علامت خدمات جنگی
service squadron U قسمت خدمات دریای
railroad service U خدمات راه اهن
public utilities U خدمات عمومی مانند اب
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
exchange services U خدمات فروشگاهی فروشگاهها
bunched income U درامد خدمات شخصی
obliging U حاضر خدمات مهربان
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
i am satisfied with his servic U از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
beach group U گروه خدمات ساحلی
port auxiliary service U یگان خدمات بندری
home service U خدمات فروش در داخل کشور
giros U خدمات بانکی اداره پست
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
giro U خدمات بانکی اداره پست
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
remote computing services U خدمات محاسباتی از راه دور
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
service chevron U علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book U دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange U متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
Tahmasb U شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
health services U خدمات بهداری قسمتهای بهداری
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
tripartite pact U قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap U بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
bells and whistles U خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
peripheral U مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
bypassing U جنبی
margin U جنبی
bypasses U جنبی
peripheral U جنبی
margins U جنبی
lateral U جنبی
hypokinesis U کم جنبی
sideways U جنبی
bypass U جنبی
next door [to] <adv.> U جنبی
circumferential U جنبی
bypassed U جنبی
laterad U جنبی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
by-products U فراورده جنبی
by-product U فراورده جنبی
lateral U جنبی جناحی
slow motion U کند جنبی
bypasses U مسیر جنبی
peripheral driver U محرک جنبی
bypassing U مسیر جنبی
peripheral processor U پردازشگر جنبی
peripheral unit U واحد جنبی
off hand game U بازی جنبی
peripheral device U دستگاه جنبی
photokinesis U نور جنبی
bradykinesis U کند جنبی
immediately next door <adv.> U همین جنبی
adjunctive therapy U درمان جنبی
bypassed U مسیر جنبی
bypass U مسیر جنبی
peripheral equipment U تجهیزات جنبی
next U پهلویی جنبی
racking stress U تنش جنبی
side effects U اثرات جنبی
coproduct U فراورده جنبی
collateral heirs U وراث جنبی
margin cost U هزینه جنبی
by product U محصول جنبی
side view U نمای جنبی
peripheral control unit U واحد کنترل جنبی
peripheral controller U کنترل کننده جنبی
yaw U حرکت جنبی قایق
byways U کار یا فعالیت جنبی
yawed U حرکت جنبی قایق
byway U کار یا فعالیت جنبی
by-effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] U عوارض جانبی [اثر جانبی]
adverse reaction U عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
bilateral U دو جانبه
one legged U یک جانبه
ex parte U یک جانبه
mutual U دو جانبه
unilaterally U یک جانبه
trilateral U سه جانبه
partite U جانبه
one way U یک جانبه
one-way U یک جانبه
unilateral U یک جانبه
tripartite U سه جانبه
reciprocal U دو جانبه
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
bilateral monopoly U انحصار دو جانبه
widespread U همه جانبه
dual agent U عامل دو جانبه
unilateral U یک جانبه تک سویه
unilaterally U یک جانبه تک سویه
quadrilaterals U چهار جانبه
multilateral U چند جانبه
wall-to-wall U همه جانبه
one sided U یک جانبه مغرضانه
quadrilateral U چهار جانبه
reciprocal agreement U قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com