English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
oenologist U شراب شناس
gourmet U خوراک شناس
gourmets U خوراک شناس
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery U کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity U حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass U لیوان شراب پیمانه شراب
lapidarian U سنگ شناس گوهر شناس
lapidary U سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
virologist U متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
connoisseur U خبره
au fait U خبره
connoisseurs U خبره
expert U خبره
experts U خبره
Maven U خبره
judged U خبره
judge U خبره
proficient U خبره
judging U خبره
judges U خبره
critic U کارشناس خبره
expert witness U شاهد خبره
expert system U سیستم خبره
sophisticated U خبره وماهر
critics U کارشناس خبره
chartered accountant U حسابدار خبره
experts U اهل خبره
expert U اهل خبره
expert support system U سیستم خبره
consult U پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted U پیشنهاد خواستن از یک خبره
consults U پیشنهاد خواستن از یک خبره
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
skilled witness U کارشناس اهل خبره
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
oologist U خبره در تخم پرنده شناسی
specialises U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializes U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialize U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializing U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialists U خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialist U خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialising U مط العه و خبره بودن در یک موضوع
hill climbing U روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
objected U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
knowledge U طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objecting U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
viniferous U شراب زا
the juice of the grape U شراب
wine U شراب
wines U شراب
bacchus U شراب
wine cellar U شراب دخمه
wineglass U جام شراب
winebibber U شراب خور
winegrower U شراب ساز
vinous flavour U طعم شراب
fortified wine U شراب قوی
vinal U بشکل شراب
wine cellar U انبار شراب
wineskin U مشک شراب
viniferous U دارای شراب
wino U معتاد به شراب
wine U شراب نوشیدن
wines U شراب نوشیدن
viticulturist U شراب ساز
wine maker U شراب ریز
cochineal U قرمز شراب کش
rhenish wine U شراب اسمانی
pottle U رطل شراب
it is a racy wine U شراب رادارد
filtrate U شراب ناب
grail U جام شراب
grcen wine U شراب تازه
guzzler U شراب خور
oenomel U شراب عسلی
binge U شراب خواری
binges U شراب خواری
cider U شراب سیب
riesling U شراب سفید
grcen wine U شراب نارس
fortified wines U شراب قوی
enology U شراب شناسی
vermt U شراب افسنطین
viniculture U شراب سازی
ustulation U سوزاندن شراب
decant U ریختن شراب
decants U ریختن شراب
decanted U ریختن شراب
decanting U ریختن شراب
viniculture U پرورش انگور شراب
maderia U شراب محصول مادریا
vinifacteur U اسباب شراب سازی
claret U نوعی شراب قرمز
jeroboam U جام شراب بزرگ
malmsey U شراب شیرین قبرس
loading U امیختن موادخارجی به شراب
vermouths U شراب شیرین افسنطین
clarets U نوعی شراب قرمز
frutex U شراب شربت الکلی
vintnery U عمده فروشی شراب
gladstone U نوعی شراب ارزان
chablis U نوعی شراب سفید
vinic U مربوط به شراب یا الکل
enology U مبحث شراب شناسی
vermouth U شراب شیرین افسنطین
straw wine U شراب شیرین کشمش
goblet U گیلاس شراب تکه
goblets U گیلاس شراب تکه
chianti U نوعی شراب قرمز
fiasco U ناکامی بطری شراب
fiascos U ناکامی بطری شراب
cellars U جای شراب انداختن
bacchus U رب النوع شراب و باده
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
cellar U جای شراب انداختن
vintners U عمده فروش شراب
wineglasful U گیلاس شراب خوری
winepress U خمره شراب سازی
scuppernong U شراب انگور مشک
fortified wines U شراب تقویت شده
argol U دردشراب .ته نشین شراب
gill U پیمانهای برای شراب
vintner U عمده فروش شراب
wineshop U مغازه شراب فروشی
fortified wine U شراب تقویت شده
buretto U تنگ مخصوص شراب مقدس
buret U تنگ مخصوص شراب مقدس
sherris U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherry U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libation U نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherries U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
crust of wine U جرم شراب در روی شیشه
vinometer U الت سنجش الکل شراب
sacks U شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked U شراب سفید پرالکل وتلخ
libations U نوشابه پاشی نوشیدن شراب
altar of credence U [جایگاه نان و شراب مقدس]
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
port U شراب شیرین بارگیری کردن
sack U شراب سفید پرالکل وتلخ
libations U تقدیم شراب به حضور خدایان
amontillado U نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
libation U تقدیم شراب به حضور خدایان
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
wine taster U جام شراب مخصوص نمونه گیری
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
birl U شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tents U اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent U اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punches U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus U >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
tartarous U دردی شکل مشتق از درده شراب
nectar U شراب لذیذ خدایان یونان شهد
punch U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler U هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
technologist U فن شناس
paleographer U خط شناس
graphologist U خط شناس
lord's table U میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri U مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
bacchic ornament U [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
vinous eloquence U فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
taster U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
crystallographer U بلور شناس
ideologist U ارمان شناس
iconologist U شمایل شناس
duteous U گماشت شناس
climatologist U اقلیم شناس
odontologist U دندان شناس
embryologist U رویان شناس
lexicologist U لغت شناس
lithologist U سنگ شناس
petologist U سنگ شناس
craniologist U جمجمه شناس
lunarian U ماه شناس
cosmographer U کیهان شناس
ichthyologist U ماهی شناس
hypnologist U خواب شناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com