Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
median gray
U
خاکستری متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
ashen
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
cindery
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
grizzle
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
grizzled
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
cinderous
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
grizzling
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
greyish
U
مایل به خاکستری
greyness
U
رنگ خاکستری
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
grizzly bear
U
خرس خاکستری
greyness
U
خاکستری بودن
ash gray
U
خاکستری رنگ
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
grey unguent
U
روغن خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
gray matter
U
ماده خاکستری
gray cast iron
U
چدن خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
earth light
U
روشنایی خاکستری
cinereous
U
خاکستری رنگ
gray scale
U
اندازه خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
livid
U
خاکستری رنگ
grey tin
U
قلع خاکستری
greyly
U
بارنگ خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
grayness
U
رنگ خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
grayly
U
بطور خاکستری
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
grivet
U
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
grey scale
U
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
U
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
aliasing
U
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
U
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
averages
U
حد متوسط
averages
U
متوسط
averaging
U
متوسط
meanest
U
متوسط
average limit of ice
U
حد متوسط یخ
averaged
U
متوسط
average
U
حد متوسط
moderating
U
متوسط
moderates
U
متوسط
moderated
U
متوسط
moderate
U
متوسط
averaged
U
حد متوسط
average
U
متوسط
life expectancy
U
سن متوسط
life expectancies
U
سن متوسط
intermedial
U
متوسط
averaging
U
حد متوسط
medium
U
متوسط
tolerable
U
متوسط
mediocre
U
متوسط
meant
U
متوسط
modals
U
متوسط
modal
U
متوسط
medium gravle
U
شن متوسط
mesne
U
متوسط
osculant
U
متوسط
intermediate
U
متوسط
mean
U
متوسط
meaner
U
متوسط
mediums
U
متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
averagly
U
بطور متوسط
intermediately
U
بطور متوسط
intermediate pressure
U
فشار متوسط
middlingly
U
بطور متوسط
intermediate lampholder
U
سر پیچ متوسط
intermediate hurdle
U
مانع متوسط
intermediate high voltage line
U
خط فشار متوسط
intermediate contrast
U
تغایر متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
girder bridge
U
پل بیلی متوسط
secondarily
U
بطور متوسط
median income
U
درامد متوسط
true power
U
توان متوسط
medially
U
بطورمیانه یا متوسط
medial
U
میانه متوسط
mean velocity
U
سرعت متوسط
weighted average
U
متوسط وزنی
every Tom, Dick and Harry
<idiom>
U
طبقه متوسط
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
a modest income
U
درآمدی متوسط
mean variation
U
تغییر متوسط
mediterranean sea
U
بحر متوسط
subaverage
U
زیر حد متوسط
on the a
U
بطور متوسط
sort of
U
بمقدار متوسط
sort of
U
بمیزان متوسط
monthly average
U
متوسط ماهیانه
moderate speed
U
سرعت متوسط
middle price
U
قیمت متوسط
mid range
U
برد متوسط
medium voltage
U
ولتاژ متوسط
medium scale
U
در مقیاس متوسط
medium frequency
U
بسامد متوسط
medium cloud
U
ابرهای متوسط
mean value
U
مقدار متوسط
medium carbon steel
U
فولادباکربن متوسط
mean deviation
U
انحراف متوسط
mean depth
U
عمق متوسط
mean daily
U
متوسط روزانه
mean chord
U
وتر متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
m.f.
U
فرکانس متوسط
m.f.
U
بسامد متوسط
mean income
U
درامد متوسط
mean time
U
ساعت متوسط
mean time
U
زمان متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
mean stress
U
خستگی متوسط
mean speed
U
سرعت متوسط
mean price
U
قیمت متوسط
mean life
U
عمر متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
average output
U
محصول متوسط
medium wave
U
موج متوسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com