English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
housekeeping U خانه داری
thrift U خانه داری
menage U خانه داری
house work U خانه داری
notbility U خانه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
home economics U اقتصاد خانه داری
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
house keeping operation U اعمال خانه داری
household art U اصول خانه داری
housekeep U خانه داری کردن
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
keep house U خانه داری کردن
light housekeeping U کارهای خانه داری
to keep house U خانه داری کردن
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
Other Matches
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
statecraft U کشور داری ملک داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
tensility U کش داری
grittiness U شن داری
wet storage U تر داری
blind man's buff U از من داری
bigamy U دو زن داری
farming U مزرعه داری
angulation U زاویه داری
sang froid U خود داری
angularity U گوشه داری
angularity U زاویه داری
slavery U برده داری
abstinence;or abstinency U خود داری
anti capitalist U ضد سرمایه داری
leasing U اجاره داری
patchiness U وصله داری
vigilance U شب زنده داری
lucubration U شب زنده داری
retenv U خود داری
refusal U خود داری رد
refusals U خود داری رد
non commital U خود داری
quartermaster U سررشته داری
fasting U روزه داری
viscosity U شیره داری
pernoctation U شب زنده داری
treasury U خزانه داری
treasurership U خزانه داری
treasury general U خرانه داری کل
tresury general U خزانه داری کل
trusteedhip U امانت داری
trusteeship U امانت داری
quartermasters U سررشته داری
fisk U خزانه داری
conchiferous U داری صدف
household art U هنرخانه داری
vigils U شب زنده داری
vigil U شب زنده داری
cellarge U حق انبار داری
waked U شب زنده داری
leasehold U اجاره داری
tenure U اجاره داری
wakefulness U شب زنده داری
tenancies U اجاره داری
wake U شب زنده داری
continenece U خود داری
serrulation U دندانه داری
self restraint U خود داری
slaveholding U برده داری
spinosity U سیخ داری
dry storage U خشک داری
stigmatism U خال داری
rhythmicity U نواخت داری
charge U عهده داری
charges U عهده داری
creaminess U خامه داری
tenancy U اجاره داری
sang-froid U خود داری
bean caper U پیرسن داری
Exchequer U خزانه داری
bank protection U ساحل داری
wakes U شب زنده داری
altruism U همگونه داری
bursary U خزانه داری
bursaries U خزانه داری
communism U مردم داری
incumbency U عهده داری
night waking U شب زنده داری
capitalism U سرمایه داری
bulkiness U جثه داری
bulkiness U تنه داری
blind mans buff U ازمن داری
to keep shop U دکان داری کردن
wakes U شب زنده داری کردن
to govern one's passions U خود داری کردن
refrainment U خود داری اجتناب
procurator general U کفیل خزانه داری
run the show U اختیار داری کردن
precapitalism U پیش از سرمایه داری
day nursery U بچه داری در روز
day nurseries U بچه داری در روز
to rule the roast U اختیار داری کردن
Chancellor of the Exchequer U وزیر خزانه داری
spatiality U فضا داری فضائیت
quartermaster U رسته سررشته داری
chest U تابوت خزانه داری
capitalistic U منسوب به سرمایه داری
bourgeoisie U سرمایه داری بورژوازی
wake U شب زنده داری کردن
baby-sitting U بچه داری کردن
baby-sits U بچه داری کردن
baby-sit U بچه داری کردن
baby-sat U بچه داری کردن
baby sit U بچه داری کردن
keeps U حفافت امانت داری
keep U حفافت امانت داری
refrains U خود داری کردن
refraining U خود داری کردن
refrained U خود داری کردن
to possess oneself U خود داری کردن
refrain U خود داری کردن
capitalism U رژیم سرمایه داری
precapitalism U ماقبل سرمایه داری
chests U تابوت خزانه داری
Chancellors of the Exchequer U وزیر خزانه داری
succulence U اب داری حالت ابکی
quartermasters U رسته سررشته داری
explicit rent U اجاره داری کردن
joint tenancy U شرکت در اجاره داری
attorn U اجاره داری کردن
angularity U زاویه داری لاغری
keepworthy U قابل نگه داری
advanced capitalism U سرمایه داری پیشرفته
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
land tenure U اجاره داری زمین
bailment U امانت داری سمساری
joint tenancy U اجاره داری مشترک
get by U نگه داری کردن
You have cobwebs in your head. <idiom> U تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
double entry U دفتر داری مضاعف
continence U خویشتن داری پرهیزگاری
chamberlainship U پرده داری گنجوری
capitalist system U نظام سرمایه داری
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
black capitalism U سرمایه داری سیاه
waked U شب زنده داری کردن
holding U متصرفی اجاره داری
How old are you?Whats your age? U چند سال داری ؟
nolle proseequi U خود داری از پی کرد
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
I cant be bothered. bother the flies! U برو بابا حوصله داری !
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
accounties U علم حساب یا دفتر داری
piquancy U گوشه داری طعنه امیزی
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. U آدم سر وزبان داری است
passive resistance U خود داری از قبول یاموافقت
jointure U اجاره داری مشترک و مشاعی
purulence U زخم چرکی چرک داری
Treasury Department U اداره خزانه داری [ در آمریکا]
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
subtenancy U اجاره داری دست دوم
capacity utilization rate U نرخ بهره داری از فرفیت
to contain one self U خود داری یا حوصله کردن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
quartermaster U فروشگاه وسایل سررشته داری
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
mental reservation U خود داری از ذکر مطلبی
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
ruffed U دارای یقه چین داری
quartermasters U فروشگاه وسایل سررشته داری
He is a brainy person . U آدم کله داری است
gange U باسیم نازک نگاه داری کردن
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
to recede from an engagement U از افهار عقیدهای خود داری کردن
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
wombat U جانور کیسه داری شبیه خرس
to recede from an opinicn U ازافهار عقیدهای خود داری کردن
to keb at a lamb U ازشیردادن به بره خود داری کردن
to keep oneself to oneself U ازامیزش بادیگران خود داری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com