English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spring cleaning U خانه تکانی درفصل بهار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spring-cleaning U خانه تکانی بهاره
houseclean U خانه تکانی کردن
vernal U شبیه بهار باطراوت چون بهار
half evergreen U دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
half cap U سلام با اندک تکانی درکلاه
hen and chickens U همیشه بهار همیشه بهار باغی
spring U بهار
springs U بهار
clematis U فل بهار
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
marigold U گل همیشه بهار
orange flower U بهار نارنج
love lies bleeding U گل همیشه بهار
terraces U بهار خواب
spring tide U فصل بهار
terrace U بهار خواب
springtime U فصل بهار
marigolds U گل همیشه بهار
may U بهار جوانی
calendula U گل همیشه بهار
lilies of the valley U موگه بهار
spring time U فصل بهار
spring time U هنگام بهار
prime of life U بهار عمر
the pride of life U بهار عمر
prime U بهار جوانی
primed U بهار جوانی
primes U بهار جوانی
amaranth U همیشه بهار
lily of the valley U موگه بهار
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
springtime U شباب بهار زندگانی
one swallow does not make a summer <proverb> U با یک گل بهار نمی شود
essential oil of orange flower U عطر بهار نارنج
neroli U عطر بهار نارنج
orange flower water U عرق بهار نارنج
pyxie U بوته خزنده وهمیشه بهار
over the hill <idiom> U به پایان رسیدن بهار جوانی
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
chaparral U بلوط کوتاه وهمیشه بهار جنگل
orgeat U شربت بهار نارنج با شیره بادام
this game is proper to spring U این بازی مخصوص بهار است
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
douglas fir U یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
kratom U [درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
everblooming U همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen U همیشه سبز همیشه بهار
evergreens U همیشه سبز همیشه بهار
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
rooms U خانه
shack U خانه
home U خانه
honeycombs U خانه خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
shacks U خانه
housing U خانه ها
honeycomb U خانه خانه
within doors U در خانه
materfamilias U زن خانه
her house U خانه اش
quarterage U خانه
her house U خانه ان زن
room U خانه
house U خانه
i was under his roof U در خانه
lar U خانه
tersellated U خانه خانه
lodges U خانه
houseless U بی خانه
cellular U خانه خانه
door-to-door U خانه به خانه
door to door U خانه به خانه
sockets U خانه
lares U خانه
socket خانه
homes U خانه
pigeon hole U خانه
pigeon-holes U خانه
pigeon-hole U خانه
roommate U هم خانه
roommates U هم خانه
lodge U خانه
lodged U خانه
checkered U خانه خانه
pied-a-terre U خانه
pieds-a-terre U خانه
housed U خانه
double-fronted U خانه دو در
houses U خانه
cloisonne U خانه خانه
furnace house U خانه
cellulated U خانه خانه
cell U خانه
domiciles U خانه
domicile U خانه
cells U خانه
alveolate U خانه خانه
dwelling U خانه
houseroom U جا در خانه
dwellings U خانه
coffee shop U قهوه خانه
coffeehouse U قهوه خانه
coffee room U خوارک خانه
convalescent home U نقاهت خانه
custom house U گمرک خانه
kibitka U خانه تاتار
insectarium U حشره خانه
armory U اسلحه خانه
keep in U در خانه ماندن
i wrote home U برای خانه
keep house U در خانه ماندن
insectary U حشره خانه
lake0dwelling U خانه دریاچهای
majordomo U بزرگتر خانه
chancery U دفتر خانه
mansion house U خانه ارباب
cabana U خانه کوچک
caserne U سرباز خانه
domiciliary U مربوط به خانه
camera obscura U تاریک خانه
butler pantry U ابدار خانه
lupanar U فاحشه خانه
luft U خانه فرار
coffee house U قهوه خانه
coach house U درشکه خانه
landlouper U خانه بدوش
coach house U کالسکه خانه
chop house U خوراک خانه
chequer U خانه شطرنج
alveolus U شش خانه حبابچه
lupanar U جنده خانه
landloper U خانه بدوش
delivery to the home U تحویل در خانه
grummet U شاگرد خانه
fuse block U خانه فیوز
freemasons hall U فراموش خانه
frater U سفره خانه
goodwife U کدبانوی خانه
bordel U فاحشه خانه
dacha U خانه ییلاقی
earth house U خانه زیرزمینی
house agent U دلال خانه
homemaker U خانه دار
homebred U خانه پرورده
gynaeceum U خانه اندرونی
bawdy house U فاحشه خانه
bawdy house U جنده خانه
gaming house U قمار خانه
bindery U صحاف خانه
bookbindery U صحاف خانه
gambling house U قمار خانه
home born U خانه زاد
house to get U خانه اجارهای
house to let U خانه اجارهای
domicil U مقر خانه
housewifely U خانه دار
domatophobia U خانه هراسی
housewifery U خانه دار
hub or hub by U خانه دار
husbandman U سرپرست خانه
disorderly house U فاحشه خانه
disorderly house U خانه بدنام
baby house U عروسک خانه
house top U بام خانه
house work U خانه داری
dwelling house U خانه مسکونی
brick yard U اجرپز خانه
household art U فن اداره خانه
dwelling construction U خانه سازی
door lock U کلید خانه
domiciliate U خانه مسکن
dishouse U بی خانه کردن
houseproud U دلخوش به خانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com