English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
blackout U خاموشی
silencing U خاموشی
mum U خاموشی
mums U خاموشی
silences U خاموشی
blackouts U خاموشی
reticence U خاموشی
black out U خاموشی
pipe down U خاموشی
quies csnce or cency U خاموشی
quiescsnce or cency U خاموشی
reticency U خاموشی
sub silentio U در خاموشی
extinction U خاموشی
silenced U خاموشی
silence U خاموشی
power cut U خاموشی
electricity cut U خاموشی
power outage [American] U خاموشی
blackout U خاموشی
obmutescence U خاموشی
taciturnity U خاموشی
curfew U خاموشی
power blackout U خاموشی
curfews U خاموشی
power failure U خاموشی
covert extinction U خاموشی نااشکار
curfew period U ساعات خاموشی
dead hours U ساعات خاموشی در شب
quiescence U بی حرکتی خاموشی
experimental extinction U خاموشی ازمایشی
puniness U ضعف خاموشی
extinction voltage U ولتاژ خاموشی
delayed extinction U خاموشی درنگیده
last post U شیپور خاموشی
last port U شیپور خاموشی
still U سکوت خاموشی
stiller U سکوت خاموشی
stillest U سکوت خاموشی
turn in U شیپور خاموشی
tatoo U فرمان خاموشی
curfew U شیپور خاموشی
curfews U شیپور خاموشی
taps U شیپور خاموشی
blanking bars U نوارهای خاموشی
blanking signal U پیام خاموشی
extinction U اطفاء خاموشی
stills U سکوت خاموشی
pipe down U سوت خاموشی ناو
battle lights U چراغ خاموشی شبانه
retrace blanking U خاموشی خطوط بازگشتی
silert gives consent U خاموشی موجب رضا است
assembly U شیپور خاموشی دستگاه مرکب
dimout U خاموشی چراغ ها در موقع حمله هوایی
to impose a curfew U خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
black out U قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
contemporaries U همزمان
proportional U همزمان
parallels U همزمان
contemporary U همزمان
simultaneously U همزمان
isochrone U همزمان
concurrent U همزمان
synchronous U همزمان
synchronizer U همزمان گر
coincidentally U همزمان
simultaneous U همزمان
paralleled U همزمان
parallelling U همزمان
parallelled U همزمان
parallel U همزمان
paralleling U همزمان
synchronic U همزمان
isochronous U همزمان
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronize U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
synchronizing U همزمان سازی
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronization U همزمان سازی
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchrinized U همزمان بودن
syncheronous communications U مخابره همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
selsyn U موتور همزمان
concurrently U اجرای همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
synchronises U همزمان کردن
synchronised U همزمان کردن
concurrent U همرو همزمان
coincide U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
synchronous admittance U گذرایی همزمان
coinciding U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
synchronising U همزمان کردن
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
parallelling U که همزمان ارسال شود
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
parallels U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
parallelled U که همزمان ارسال شود
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
parallels U که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
held ball U گرفتن همزمان توپ
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
compatability U قابلیت کار همزمان
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
paralleling U که همزمان ارسال شود
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
paralleled U که همزمان ارسال شود
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
parallel U که همزمان ارسال شود
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com