English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take-home pay U خالص دریافتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
net death rate U نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
receive U دریافتی
bank acceptance U دریافتی
perceptual U دریافتی
receipt U دریافتی
receipts U دریافتی
receives U دریافتی
goods receiving U کالاهای دریافتی
disposable income U درامد دریافتی
input level U سطح دریافتی
goods inwards U کالاهای دریافتی
goods intake U کالاهای دریافتی
signal voltage U ولتاژ دریافتی
absorbed doze U دوز دریافتی
received power U توان دریافتی
receive only U فقط دریافتی
mail U نامههای ارسالی یا دریافتی
incoming U پیام دریافتی در کامپیوتر
traffics U داده پیام دریافتی
trafficking U داده پیام دریافتی
trafficked U داده پیام دریافتی
mails U نامههای ارسالی یا دریافتی
traffic U داده پیام دریافتی
dose rate U میزان دوز دریافتی
received line signal detect U کشف سیگنال خط دریافتی
receptive aphasia U زبان پریشی دریافتی
account U صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
chronic dose U دز دریافتی تا 42ساعت بعد از انفجاراتمی
incoming U حجم داده یا پیام دریافتی
picturing U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictured U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
acute dose U دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
rad U یک واحد از دوز تشعشعی دریافتی اتمی
picture U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictures U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
locks U همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
tolerance dose U دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
lock U همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
active homing guidance U هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
emptier U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
redundancies U بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
redundancy U بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
empty U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
attenuation U اختلاف بین توان ارسالی و دریافتی بر حسب دسی بل
substitution U لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود
microsoft U فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
summation check U بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
vrc U بررسی پرینتی در هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
vertical U بررسی پرینتی روی هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancy U بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancies U بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
phosphor U اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
strip U حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
nets U خالص
unalterable <adj.> U خالص
nett U خالص
absolutes U خالص
downright U خالص
virginal U خالص
simon pure U خالص
aquapura U اب خالص
spiritous U خالص
absolute U خالص
sheer U خالص
unmixed U خالص
paticular U خالص
unadulterated U خالص
veridical U خالص
genuine U خالص
pure U خالص
unalienable <adj.> U خالص
purest U خالص
absolute <adj.> U خالص
inalienable <adj.> U خالص
indispensable <adj.> U خالص
inevitable <adj.> U خالص
heartfelt U خالص
purer U خالص
cleans U خالص
cleanest U خالص
cleaned U خالص
clean U خالص
net U خالص
net asset U دارائی خالص
net output U تولید خالص
net net worth U ارزش خالص
net price U قیمت خالص
net price U ارزش خالص
net income U درامد خالص
resutant force U نیروی خالص
pure tones U صداهای خالص
net benefits U منافع خالص
net cash U نقدی خالص
resultant acceleration U شتاب خالص
net acceleration U شتاب خالص
neat size U اندازه خالص
net debt U بدهی خالص
net exports U خالص صادرات
perfect loss U زیان خالص
spirit of wine U عرق خالص
resutant U نیروی خالص
net product U محصول خالص
net yield U بازده خالص
proof spirit U الکل خالص
pure competition U رقابت خالص
pure interest U بهره خالص
pure interest U منافع خالص
pure lime U اهک خالص
pure mathematics U ریاضیات خالص
pure monopoly U انحصار خالص
pure bending U خمش خالص
pure profit U سود خالص
pure shear U برش خالص
pure strategy U استراتژی خالص
purification U خالص سازی
purification U خالص کردن
net work U کار خالص
net productivity U تولید خالص
net profit U سود خالص
net rate U نرخ خالص
net reactance U راکتانس خالص
net register tonnage U گنجایش خالص
net revenue U درامد خالص
net saving U پس انداز خالص
net thrust U پیشرانه خالص
net tonnage U فرفیت خالص به تن
net value U ارزش خالص
clearer U خالص کردن
net wealth U دارائی خالص
net wealth U ثروت خالص
net weight U وزن خالص
net worth U ارزش خالص
equities U دارائی خالص
wholewheat U گندم خالص
clearest U خالص کردن
clear U خالص کردن
take-home pay U مزد خالص
take-home pay U حقوق خالص
circular bending U خمش خالص
clears U خالص کردن
grossing U غیر خالص
grossest U غیر خالص
grosses U غیر خالص
grosser U غیر خالص
grossed U غیر خالص
gross U غیر خالص
unmixede U یکدست خالص
chaste U خالص ومهذب
refines U خالص کردن
hellene U یونانی خالص
equity U دارائی خالص
equity capital U دارائی خالص
full blood U نژاد خالص
solids U قوی خالص
grain alcohol U الکل خالص
solid U قوی خالص
carbon U ذغال خالص
neatness U خالص بودن
spirits of wine U عرق خالص
he was neat U بی ماسه خالص
refine U خالص کردن
net force U نیروی خالص
limpid U روشن خالص
pure color U رنگ خالص
pure wool U پشم خالص
tare U وزن خالص
input U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
inputted U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
nets U برداشت خالص کردن
pure rate of interest U نرخ بهره خالص
pure color response U پاسخ خالص رنگ
net U برداشت خالص کردن
marginal net product U محصول نهائی خالص
pure U اصیل خالص کردن
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
nett U برداشت خالص کردن
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
net present value U ارزش فعلی خالص
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
cleanness U تمیزی خالص بودن
consolidated car U وزن خالص اتومبیل
native metals U فلزات خالص طبیعی
residual propulsive force U نیروی پیشرانه خالص
elutriate U صاف و خالص کردن
net domestic product U محصول خالص داخلی
net domestic output U تولید خالص داخلی
gross density U چگالی غیر خالص
net calorific value U ارزش گرمایی خالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com