English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extensive property U خاصیت مقداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
quantitative U مقداری
qualitative U مقداری
quantitatively U مقداری
some crisps U مقداری چیپس
some hot water U مقداری آب گرم
some cold water U مقداری آب سرد
some milk U مقداری شیر
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
single valued function U تابع یک مقداری
bill of quantities U صورت مقداری
volume discont U تخفیف مقداری
quantitative value U ارزش مقداری
quantitative methods U روشهای مقداری
quantitative analysis U تحلیل مقداری
parameters U مقداری از یک مدار
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
parameter U مقداری از یک مدار
value parameter U پارامتر مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
applicative U صفت مقداری مانندsome یا every
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
amounted U مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount U مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting U مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounts U مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
to have a limit [of up to something] U [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
transparency U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
handily U ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
parameter U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
parameters U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
transparencies U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
plough land U مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
biases U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
nuclide U انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
bias U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
the five predicables U خاصیت
inefficacious U بی خاصیت
neer do well or well U بی خاصیت
navigate U خاصیت
affection U خاصیت
property U خاصیت
virtue U خاصیت
virtues U خاصیت
navigated U خاصیت
navigates U خاصیت
quale U خاصیت
propertyless U بی خاصیت
navigating U خاصیت
reflectiveness U خاصیت
woodiness U خاصیت چوبی
ductility U خاصیت انگمی
milkiness U خاصیت شیری
ductility U خاصیت کش امدن
gumminess U خاصیت صمغی
glassiness U خاصیت شیشهای
gauziness U خاصیت گارسی
natures U نوع خاصیت
recursivity U خاصیت بازگشت
fungosity U خاصیت قارچی
the virtue of drugs U خاصیت داروها
fluffiness U خاصیت کرکی
flakiness U خاصیت فلسی
fattiness U خاصیت چربی
vitreosity U خاصیت شیشهای
powderiness U خاصیت گردی
silkiness U خاصیت ابریشمی
sponginess U خاصیت اسفنجی
paramorphism U خاصیت دگردیسی
steeliness U خاصیت فولادی
pitchiness U خاصیت زفتی
nutritiveness U خاصیت غذایی
nutritiousness U خاصیت غذائی
non skid quality U خاصیت ضد لغزش
nature U نوع خاصیت
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
quantification U تعیین خاصیت
mealness U خاصیت اردی
mealiness U خاصیت اردی
unmake U از خاصیت انداختن
causality U خاصیت سببی
adhesive property U خاصیت چسبندگی
chalkiness U خاصیت تباشیری
abnormalities U خاصیت غیرطبیعی
abnormality U خاصیت غیرطبیعی
deactivated U بی خاصیت کردن
function U خاصیت وجودی
functioned U خاصیت وجودی
functions U خاصیت وجودی
astingency U خاصیت قبض
magnetism U خاصیت مغناطیسی
absorption property U خاصیت جذب
anti knock property U خاصیت ضدضربه
alkalescence U خاصیت قلیایی
elasticity U خاصیت فنری
chemism U خاصیت شیمیایی
impoverishes U بی خاصیت کردن
impoverish U بی خاصیت کردن
deactivate U بی خاصیت کردن
impoverishing U بی خاصیت کردن
impoverished U بی خاصیت کردن
buoyancy U خاصیت شناوری
carnosity U خاصیت گوشتی
deactivates U بی خاصیت کردن
deactivating U بی خاصیت کردن
sexed U دارای خاصیت جنسی
springiness U خاصیت فنری ارتجاع
commutative property U خاصیت جابجایی [ریاضی]
acid base behavior U خاصیت اسیدی- بازی
low test U دارای خاصیت فراری
acid base catalysis U خاصیت اسیدی- بازی
commutative rule U خاصیت جابجایی [ریاضی]
sliminess U خاصیت گلی یا لجنی
pulpiness U خاصیت خمیری یاگوشتی
vitality U قدرت یا خاصیت حیاتی
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
curative U دارای خاصیت درمانی
asexual U فاقد خاصیت جنسی
flexibility U خاصیت خمش پذیری
alkaline U دارای خاصیت قلیایی
commutative law U خاصیت جابجایی [ریاضی]
plasticity U خاصیت شکل افرینی
tonus U خاصیت انقباض عضله
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
illusion of space U القاء خاصیت فضایی
ductility U خاصیت فتیله شدن
capillarity U خاصیت موئی مویسانی
heat treating property U خاصیت عملیات حرارتی
geomagnetic U خاصیت مغناطیسی زمین
gamic U دارای خاصیت جنسی
osmosis U خاصیت نفوذ وحلول
corkiness U خاصیت چوب پنبهای
corporeity U خاصیت جسمی یامادی
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
erotization U خاصیت شهوانی یافتن
soak up <idiom> U خاصیت جنب کردنداشتن
elater U خاصیت انبساط و گسترش
ductility U خاصیت لوله شدن
diastatic U دارای خاصیت جوهربزاق
impenetrableness U خاصیت عدم تداخل
antidotal U دارای خاصیت پادزهری
inductionless U بدون خاصیت القائی
isogametic U دارای خاصیت هم گامیتی
isogamous U دارای خاصیت هم گامیتی
agglomerative U دارای خاصیت تراکم
malleability U خاصیت چکش خواری
alkalescent U دارای خاصیت قلیایی
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
sourness is the p of vinegar U ترشی خاصیت سرکه است
distributive law U خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
absorbent U دارای خاصیت جذب درکش
distributive law U خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
distributive rule U خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
acoustic vases U [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
paramorphous U دارای خاصیت تغییر یابی
indiscerptibility U خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
absorbant U دارای خاصیت جذب درکش
absorbency U خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
actescence U نمایش شیر خاصیت شیری
amphoteric U دارای خاصیت اسید و قلیا
nervous nellie U ادم محافظه کار و بی خاصیت
ethereality U خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
de energize U از بین بردن خاصیت مغناطیسی
demagnetize U خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
male sterile U گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
quale U شیی دارای خاصیت هوشیاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com