Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liberated
U
مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
submarine sanctuaries
U
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
engagement control
U
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
arid erosion
U
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
cascade control
U
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
antagonizing
U
دشمن کردن
enemy
U
دشمن کردن
enemies
U
دشمن کردن
antagonised
U
دشمن کردن
antagonises
U
دشمن کردن
antagonising
U
دشمن کردن
antagonized
U
دشمن کردن
antagonize
U
دشمن کردن
antagonizes
U
دشمن کردن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
betraying
U
تسلیم دشمن کردن
betray
U
تسلیم دشمن کردن
betrayed
U
تسلیم دشمن کردن
betrays
U
تسلیم دشمن کردن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
betrayment
U
تسلیم به دشمن کردن
harasses
U
ناراحت کردن دشمن
harasses
U
ایذا کردن دشمن
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
threat
U
دشمن تهدید کردن
harass
U
ناراحت کردن دشمن
threats
U
دشمن تهدید کردن
harass
U
ایذا کردن دشمن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
search and clear
U
جستجو و پاک کردن دشمن
infiltrates
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
direct pressure
U
تعاقب کردن مستقیم دشمن
confusion agent
U
عامل گیج کردن دشمن
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralised
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
crossing the t
U
قطع کردن راه ستون دشمن
neutralises
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralising
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
cultivated areas
U
مناطق مزروعی
hazardous locations
U
مناطق خطر
tropical
U
مناطق حاره
association areas
U
مناطق ارتباطی
arctic regions
U
مناطق قطبی
avernus
U
مناطق جهنمی
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
U
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
hinterlands
U
مناطق داخلی کشور
hinterland
U
مناطق داخلی کشور
humid tropics
U
مناطق حاره مرطوبی
color zones
U
مناطق گیرنده رنگ
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
havens
U
مناطق امن دریایی
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
discharge
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
blocking
U
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
gap filler
U
رادارمخصوص پوشش مناطق باز
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
table
U
از دستور خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
spewing
U
با فشار خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
spew
U
با فشار خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
spewed
U
با فشار خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
expectorate
U
ازشش خارج کردن
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
havens
U
مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
zonation
U
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
rain forest
U
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com