Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hors de combat
U
از میدان رزم خارج شده
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
outfight
U
از میدان در کردن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
sort field
U
میدان جور کردن
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
unship
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
degauss
U
پاک کردن میدان مغناطیسی
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
defecating
U
خارج کردن مدفوع
write-off
U
از دفتر خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
disarms
U
از ضامن خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
spew
U
با فشار خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
tables
U
از دستور خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
table
U
از دستور خارج کردن
sweat out
U
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
deliberate breaching
U
پاک کردن با فرصت میدان مین
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
courses
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic
U
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
reach
U
میدان
line of force
U
خط میدان
reaches
U
میدان
reached
U
میدان
reaching
U
میدان
place
U
میدان
plains
U
میدان
plainest
U
میدان
domains
U
میدان
plainer
U
میدان
line bay
U
میدان خط
plain
U
میدان
domain
U
میدان
ring
U
میدان
placing
U
میدان
agora
U
میدان
sq
U
میدان
places
U
میدان
frontage
U
میدان
field
U
میدان
frontages
U
میدان
aim
U
میدان
ROUNDABOUT
U
میدان
zero field
U
بی میدان
arenas
U
میدان
arena
U
میدان
piazza
U
میدان
spaces
U
میدان
field line
U
خط میدان
space
U
میدان
plaza
U
میدان
forum
U
میدان
forums
U
میدان
aims
U
میدان
open space
U
میدان
trone
U
میدان
aimed
U
میدان
scope
U
میدان
fields
U
میدان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com