Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
begone
U
خارج شو عزیمت کن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure
U
عزیمت
departure line
U
خط عزیمت
parting
U
عزیمت
partings
U
عزیمت
line of departure
U
خط عزیمت
departures
U
عزیمت
exits
U
عزیمت
exit
U
عزیمت
going
U
عزیمت
flight
U
عزیمت گریز
port of embarkation
U
بندر عزیمت
departures
U
نقطه عزیمت
pike
U
عزیمت کردن
outgo
U
هزینه عزیمت
get around
<idiom>
U
عزیمت کردن
departure
U
نقطه عزیمت
goes
U
عزیمت کردن
embarcation
U
عزیمت باکشتی
go
U
عزیمت کردن
vamoose
U
عزیمت کردن
departure air field
U
فرودگاه عزیمت
estimated time of departure
U
زمان تقریبی عزیمت
routing
U
تعیین مسیرعبور عزیمت
stepping off place
U
نقطه یامحل عزیمت
an abrupt departure
U
عزیمت بدون تشریفات
despatches
U
عزیمت فرستادن پیام
despatched
U
عزیمت فرستادن پیام
despatching
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatched
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatches
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatch
U
عزیمت فرستادن پیام
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Date of departure . Departure date.
U
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
jumping off place
U
شروع بکاری نقطه عزیمت
routing
U
عزیمت کردن راه افتادن
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
get off
U
حرکت کردن عزیمت کردن
leadoff
U
عزیمت کردن رهبری کردن
outside
U
خارج
non-combatant
U
خارج از صف
out-of-
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
aroint
U
خارج شو
externally
U
از خارج
per
U
خارج از
forth of
U
خارج از
abroad
U
خارج
out of tune
U
خارج
out-
U
خارج
outside
U
در خارج
off side
U
خارج از خط
out
U
خارج
outed
U
خارج
outsides
U
در خارج
externals
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
non combatant
U
خارج از صف
outsides
U
خارج
off
U
خارج از
external
U
خارج
out of
U
خارج از
popping
U
خارج شدن
to fall out
U
خارج شدن
egress
U
خارج شدن
to pass off
U
خارج شدن
emissive
U
خارج شونده
issue
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
standaway
U
خارج از بدن
irrelevant
U
خارج از موضوع
phase out
U
خارج کردن
double out
U
081 خارج
oversea
U
خارج از کشور
over the side
U
خارج از ناو
ouyby
U
خارج از دور از
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
submultiple
U
خارج قسمت
issues
U
خارج شدن
alfresco
U
خارج از منزل
extracellular
U
خارج سلولی
fescennine
U
خارج ازاخلاق
foreign market
U
بازار خارج
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
exterritorial
U
خارج الملکتی
derails
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
ejected
U
خارج کردن
extravascular
U
خارج رگی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extra spectral
U
خارج طیفی
extra regular
U
خارج ازقاعده
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramundane
U
خارج دنیایی
eject
U
خارج کردن
abroad
خارج از کشور
extraterritorial
U
خارج الارضی
derailing
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
off center
U
خارج از مرکز
out of action
U
خارج ازنبرد
extrauterine
U
خارج رحمی
out of door
U
خارج ازمنزل
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of turn
U
خارج از نوبت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
outbye
U
خارج از دور از
expulse
U
خارج کردن
out of question
U
خارج از موضوع
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derail
U
از خط خارج شدن
endarch
U
متشکل در خارج
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
eccentrics
U
خارج از مرکز
eccentric
U
خارج از مرکز
not to the point
U
خارج از موضوع
tort
U
خارج از قرارداد
soto uke
U
دفاع از خارج
outbound
U
مربوط به خارج
overseas
U
خارج ازکشور
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
nonsense
U
خارج از منطق
emigration
U
مهاجرت به خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
abaxile
U
خارج از مرکز
outsides
U
به سمت خارج
outside
U
به سمت خارج
acentric
U
خارج از مرکز
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
extraction
U
خارج کردن
ungracious
U
خارج از نزاکت
exits
U
خارج شدن
exit
U
خارج شدن
out-of-
U
در خارج بواسطه
out of
U
در خارج بواسطه
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
off key
خارج از مایه
torts
U
خارج از قرارداد
void
U
خارج شدن
from outside
U
از خارج
[از شهر]
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
anieoro
U
از داخل به خارج
quotients
U
خارج قسمت
out-
U
خارج بیرون
out
U
خارج بیرون
cross country
U
خارج از جاده
bring out
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
away
U
دوراز خارج
without
U
بطرف خارج
out of line
U
خارج از خط جبهه
out-
U
خارج از حدود
quotient
U
خارج قسمت
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
to rule out
U
خارج کردن
out
U
خارج از حدود
out of doors
U
خارج ازمنزل
beside the mark
U
خارج ازموضوع
inaccessible
U
خارج از دسترس
beside the question
U
خارج از موضوع
blow out
U
به خارج دمیدن
To fall out.
U
از صف خارج شدن
off season
U
خارج از فصل
outdoors
U
خارج از منزل
extra-marital
U
خارج از زناشویی
discharges
U
خارج کردن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
discharge
U
خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
endarchy
U
امتداد از مرکز به خارج
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
eversion
U
پیچش کف پا به طرف خارج
defenestration
U
پرتاب به خارج پنجره
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
extern
U
فاهری واقع در خارج
outward
U
بطرف خارج بیرونی
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
field
U
خارج اداره یا کارخانه
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
expellent
U
خارج کننده دافع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com