Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
haul out
U
خارج شدن از صورت بندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
loose issue
U
تدارکات خارج شده از بسته بندی
formulation
U
صورت بندی
formation
U
صورت بندی
packing list
U
صورت بسته بندی
skirmisher
U
صورت بندی زنجیری
disposition
U
صورت بندی مرکب
speech
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speeches
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
packing list
U
صورت کالاهای بسته بندی شده
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
routinely
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
routine
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
indexed
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
diabatic process
U
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
tactical formation
U
یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification
U
طبقه بندی رده بندی
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
transparent
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
U
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
off
U
خارج از
out-of-
U
خارج از
outsides
U
در خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
forth of
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
abroad
U
خارج
out of
U
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
non combatant
U
خارج از صف
outside
U
خارج
outside
U
در خارج
non-combatant
U
خارج از صف
non-combatants
U
خارج از صف
aroint
U
خارج شو
outsides
U
خارج
externally
U
از خارج
externals
U
خارج
external
U
خارج
off side
U
خارج از خط
out
U
خارج
out-
U
خارج
out of tune
U
خارج
per
U
خارج از
outed
U
خارج
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
U
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
void
U
خارج شدن
outbound
U
خارج ازمحدوده
standaway
U
خارج از بدن
off duty
U
خارج از نگهبانی
outbound
U
مربوط به خارج
off duty
U
خارج از خدمت
nonsense
U
خارج از منطق
from outside
U
از خارج
[از شهر]
outed
U
خارج بیرون
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
outed
U
خارج از حدود
emigration
U
مهاجرت به خارج
submultiple
U
خارج قسمت
eccentrics
U
خارج از مرکز
quotient
U
خارج قسمت
abaxile
U
خارج از مرکز
soto uke
U
دفاع از خارج
bring out
U
خارج کردن
To fall out.
U
از صف خارج شدن
egress
U
خارج شدن
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
cross country
U
خارج از جاده
issue
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
alfresco
U
خارج از منزل
blow out
U
به خارج دمیدن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
acentric
U
خارج از مرکز
anieoro
U
از داخل به خارج
quotients
U
خارج قسمت
begone
U
خارج شو عزیمت کن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
beside the question
U
خارج از موضوع
double out
U
081 خارج
out-
U
خارج از حدود
overseas
U
خارج ازکشور
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
away
U
دوراز خارج
to pass off
U
خارج شدن
eject
U
خارج کردن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
outsides
U
به سمت خارج
derails
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
outside
U
به سمت خارج
ejects
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
popping
U
خارج شدن
unship
U
خارج کردن
inaccessible
U
خارج از دسترس
outdoors
U
خارج از منزل
without
U
بطرف خارج
out of doors
U
خارج ازمنزل
derailing
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
eccentric
U
خارج از مرکز
irrelevant
U
خارج از موضوع
out
U
خارج بیرون
out
U
خارج از حدود
discharges
U
خارج کردن
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
out of
U
در خارج بواسطه
derail
U
از خط خارج شدن
out-of-
U
در خارج بواسطه
to fall out
U
خارج شدن
off season
U
خارج از فصل
abroad
خارج از کشور
off key
خارج از مایه
out-
U
خارج بیرون
phase out
U
خارج کردن
exterritorial
U
خارج الملکتی
out of question
U
خارج از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
extramarital
U
خارج از زناشویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com