Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be all abroad
ازمرحله پرت بودن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
intimation
U
اگاهی
inkling
U
اگاهی
intimations
U
اگاهی
noticing
U
اگاهی
acquaintances
U
اگاهی
notices
U
اگاهی
noticed
U
اگاهی
knowledge
U
اگاهی
awareness
U
اگاهی
intelligence
U
اگاهی
mindfulness
U
اگاهی
information
U
اگاهی
idea
U
اگاهی
conscious mind
U
حس اگاهی
informational
U
اگاهی
i.e.
U
اگاهی
perception
U
اگاهی
perceptions
U
اگاهی
conizance
U
اگاهی
cogency
U
اگاهی
monition
U
اگاهی
notice
U
اگاهی
consciousness
U
اگاهی
consciousness
U
حس اگاهی
ideas
U
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
حس اگاهی
advertisements
U
اگاهی
awareness
U
حس اگاهی
appreciation
[awareness]
U
حس اگاهی
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
informatory
U
اگاهی بخش
notifying
U
اگاهی دادن
foredknowlege
U
اگاهی از پیش
apprise
U
اگاهی دادن
information theory
U
نظریه اگاهی
group consciousness
U
اگاهی گروهی
informants
U
اگاهی دهنده
informant
U
اگاهی دهنده
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
meta knowledge
U
اگاهی غیرنمادین
letter of a
U
اگاهی نامه
knowlege representation
U
نمایش اگاهی
notifies
U
اگاهی دادن
notify
U
اگاهی دادن
knowledge engineer
U
مهندسی اگاهی
forebedement
U
اگاهی از پیش
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
the d. poliee
U
اداره اگاهی
awakened
U
اگاهی یافته
prescience
U
اگاهی از پیش
notified
U
اگاهی دادن
augury
U
پیش اگاهی
auguries
U
پیش اگاهی
informs
U
اگاهی دادن
inform
U
اگاهی دادن
learns
U
اگاهی یافتن
class consciousness
U
اگاهی طبقهای
monitored
U
اگاهی دهنده
criminal i. department
U
اداره اگاهی
conversancy
U
اگاهی کامل
apprises
U
اگاهی دادن
apprising
U
اگاهی دادن
conversance
U
اگاهی کامل
advertiser
U
اگاهی دهنده
cognizance
U
شناسایی اگاهی
coconsciousness
U
اگاهی ثانوی
coconscious
U
اگاهی ثانوی
advertisers
U
اگاهی دهنده
learn
U
اگاهی یافتن
to give to understand
U
اگاهی دادن
foreknowledge
U
اگاهی از پیش
the infinitive mood
U
مصدر اگاهی
to come to know
U
اگاهی یافتن
monitor
U
اگاهی دهنده
monitors
U
اگاهی دهنده
precognition
U
پیش اگاهی
to give notice
U
اگاهی دادن
to give intelligence
U
اگاهی دادن
informing
U
اگاهی دادن
to give the alarm
U
اگاهی دادن
transinformation
U
اگاهی متقابل
alarmed
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarm
U
: هشدار اگاهی از خطر
sensibleness
U
عملی بودن اگاهی
Scotland
U
اداره اگاهی در لندن
for your information
U
برای اگاهی شما
alarmingly
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarms
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarum
U
: هشدار اگاهی از خطر
immediacy
U
اگاهی حضور ذهن
science
U
علم طبیعی اگاهی
sciences
U
علم طبیعی اگاهی
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
dope
U
اگاهی داروی مخدر
dopes
U
اگاهی داروی مخدر
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
foretell
U
ازپیش اگاهی دادن
foretells
U
ازپیش اگاهی دادن
foreknow
U
از غیب اگاهی داشتن
foretold
U
از پیش اگاهی داد
foretelling
U
ازپیش اگاهی دادن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory
U
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness
U
اگاهی از خود خویشتن شناسی
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
forecasted
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecast
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently
U
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
forecasts
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
agent provocateur
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agents provocateurs
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders
U
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
private d.
U
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs
U
اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective
U
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
preconsclous
U
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
out of
U
خارج از
out-of-
U
خارج از
off
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
externally
U
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
non combatant
U
خارج از صف
aroint
U
خارج شو
non-combatant
U
خارج از صف
out of tune
U
خارج
abroad
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
outside
U
در خارج
out-
U
خارج
outsides
U
خارج
forth of
U
خارج از
external
U
خارج
per
U
خارج از
externals
U
خارج
outed
U
خارج
off side
U
خارج از خط
outside
U
خارج
out
U
خارج
outsides
U
در خارج
ejecting
U
خارج کردن
outdoors
U
خارج از منزل
foreign market
U
بازار خارج
without
U
بطرف خارج
overseas
U
خارج ازکشور
ouyby
U
خارج از دور از
soto uke
U
دفاع از خارج
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
abroad
خارج از کشور
out-of-
U
در خارج بواسطه
phase out
U
خارج کردن
out of
U
در خارج بواسطه
oversea
U
خارج از کشور
standaway
U
خارج از بدن
outbye
U
خارج از دور از
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
out of turn
U
خارج از نوبت
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
out of door
U
خارج ازمنزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
out of action
U
خارج ازنبرد
popping
U
خارج شدن
from outside
U
از خارج
[از شهر]
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
ejects
U
خارج کردن
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
off center
U
خارج از مرکز
off key
خارج از مایه
cross country
U
خارج از جاده
extra cosmical
U
خارج ازعالم
acentric
U
خارج از مرکز
abaxile
U
خارج از مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com