Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outrange
U
خارج ازتیررس بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eccentricities
U
خارج از مرکز بودن
eccentricity
U
خارج از مرکز بودن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
include
U
شامل بودن متضمن بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
outed
U
خارج
externally
U
از خارج
non-combatant
U
خارج از صف
out-
U
خارج
forth of
U
خارج از
outside
U
در خارج
non combatant
U
خارج از صف
outside
U
خارج
non-combatants
U
خارج از صف
out-of-
U
خارج از
externals
U
خارج
off
U
خارج از
abroad
U
خارج
aroint
U
خارج شو
out of
U
خارج از
outsides
U
خارج
off side
U
خارج از خط
out of tune
U
خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
per
U
خارج از
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outsides
U
در خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
external
U
خارج
out
U
خارج
over the side
U
خارج از ناو
bring out
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
beside the mark
U
خارج ازموضوع
ouyby
U
خارج از دور از
To fall out.
U
از صف خارج شدن
acentric
U
خارج از مرکز
anieoro
U
از داخل به خارج
beside the question
U
خارج از موضوع
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
discharge
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
away
U
دوراز خارج
from outside
U
از خارج
[از شهر]
blow out
U
به خارج دمیدن
begone
U
خارج شو عزیمت کن
foreign market
U
بازار خارج
extracellular
U
خارج سلولی
extraterritorial
U
خارج الارضی
phase out
U
خارج کردن
extrauterine
U
خارج رحمی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
out of turn
U
خارج از نوبت
extravascular
U
خارج رگی
extramundane
U
خارج دنیایی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extra spectral
U
خارج طیفی
outbye
U
خارج از دور از
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
exterritorial
U
خارج الملکتی
extramarital
U
خارج ازدواجی
out of proportion
U
خارج از اندازه
endarch
U
متشکل در خارج
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
cross country
U
خارج از جاده
fescennine
U
خارج ازاخلاق
outside
U
به سمت خارج
out of action
U
خارج ازنبرد
outsides
U
به سمت خارج
eccentric
U
خارج از مرکز
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
out of door
U
خارج ازمنزل
unship
U
خارج کردن
out of phase
U
خارج از فاز
eccentrics
U
خارج از مرکز
emissive
U
خارج شونده
egress
U
خارج شدن
double out
U
081 خارج
out of doors
U
خارج ازمنزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
oversea
U
خارج از کشور
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
exit
U
خارج شدن
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
to fall out
U
خارج شدن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
outdoors
U
خارج از منزل
off season
U
خارج از فصل
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
nonsense
U
خارج از منطق
off key
خارج از مایه
exits
U
خارج شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com