English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
due out U خاتمه یافته
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
abend U خاتمه غیر عادی
abnormal end U خاتمه غیر عادی
normally U بطور عادی
commonly U بطور عادی
customarily U بطور عادی
weirdly U بطور غیر عادی و مرموز
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
burn out U تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended U خاتمه دادن خاتمه یافتن
end U خاتمه دادن خاتمه یافتن
routinize U عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
prorogation U خاتمه
sequel U خاتمه
sequels U خاتمه
endings U خاتمه
last a U خاتمه
end U خاتمه
expiry U خاتمه
ended U خاتمه
ends U خاتمه
closures U خاتمه
closure U خاتمه
ending U خاتمه
termination U خاتمه
lay-off U خاتمه
quitting U خاتمه
quit U خاتمه
abrogation U خاتمه
notice to quit U خاتمه
notice of termination U خاتمه
notice of determination U خاتمه
notice of cancellation U خاتمه
dismissal U خاتمه
end all U خاتمه
letter of dismissal U خاتمه
withdrawal U خاتمه
finding U یافته
findings U یافته
endings U خاتمه پیام
general discharge U خاتمه خدمت
terminates U خاتمه یافتن
closing U خاتمه عملیات
ending U خاتمه پیام
rises U خاتمه یافتن
terminative U خاتمه دهنده
end mark U نشان خاتمه
ended U خاتمه فرجام
ended U خاتمه یافتن
ends U خاتمه فرجام
ends U خاتمه یافتن
expiration U خاتمه بازدم
end U خاتمه فرجام
cessation U خاتمه دادن
aborting U خاتمه غیرعادی
to bring to an end U خاتمه دادن
to break off U خاتمه دادن
aborts U خاتمه غیرعادی
call off U خاتمه دادن
end U خاتمه یافتن
aborted U خاتمه غیرعادی
abort U خاتمه غیرعادی
expirations U خاتمه بازدم
to put an end to U خاتمه دادن
rise U خاتمه یافتن
to knit up U خاتمه دادن
wrap up U خاتمه یافتن
terminate U خاتمه یافتن
terminated U خاتمه یافتن
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
martially U بطور جنگی بطور نظامی
transferred U انتقال یافته
nascent U پیدایش یافته
glorified U تجلیل یافته
endrgized U انرژی یافته
done U وقوع یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
extended U تمدید یافته
mature economy U تکامل یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed U گسترش یافته
waney U کاهش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
nee U تولد یافته
tuned U وفق یافته
expanded U بسط یافته
allocated U اختصاص یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
generalized U تعمیم یافته
wany U کاهش یافته
organized U سازمان یافته
depauperate U تقلیل یافته
full-fledged U تکامل یافته
matched U تطبیق یافته
instinct with life U روح یافته
instinct with force U نیرو یافته
porrect U بسط یافته
downfallen U زوال یافته
structured U ساخت یافته
past U پایان یافته
abroad U گسترش یافته
linked U پیوند یافته
full fledged U تکامل یافته
transmissive U انتقال یافته
awakened U اگاهی یافته
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
post hostilities U بعداز خاتمه مخاصمات
layoff U خاتمه دادن به خدمت
completed U خاتمه دادن به یک کار
terminated U خاتمه دادن منتهی
layoffs U خاتمه دادن به خدمت
lay off U بخدمت خاتمه دادن
completes U خاتمه دادن به یک کار
to fight out U باجنگ خاتمه دادن
complete U خاتمه دادن به یک کار
terminate U خاتمه دادن منتهی
muster out U بخدمت خاتمه دادن
termination U خاتمه دادن یا توقف
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
walking papers U ورقه خاتمه خدمت
end spell U خاتمه هر کلمه رمز
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
terminates U خاتمه دادن منتهی
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
completing U خاتمه دادن به یک کار
pt down U بزوربچیزی خاتمه دادن
post hostilities U بعد از خاتمه درگیریها
end spell U خاتمه کلمات رمز
finds U چیز یافته مکشوف
reborn U تولد تازه یافته
generalized force U نیروی تعمیم یافته
organize U بازار سازمان یافته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organized market U بازار سازمان یافته
organises U بازار سازمان یافته
organizing U بازار سازمان یافته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
find U چیز یافته مکشوف
organising U بازار سازمان یافته
contd U مخفف ادامه یافته
reduced mass U جرم کاهش یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
inning U زمین باز یافته
structured english U انگلیسی ساخت یافته
diminished U : تقلیل یافته کاسته
generalized routine U روال تعمیم یافته
development system U سیستم توسعه یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
redivivus U تولد تازه یافته
bimanual U بادودست انجام یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
mature economy U اقتصاد رشد یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
twice born U تولدتازه روحانی یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
to come to an end U خاتمه یافتن تمام شدن
to wind up U خاتمه دادن بپایان رساندن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
end U تمام کردن خاتمه دادن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com