Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prelacy
U
حکومت روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
Other Matches
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
heptarchic
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
unwordly
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
marabou
U
روحانی
marabout
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
sacred
U
روحانی
etherean
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
padres
U
پدر روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
lay
U
غیر روحانی
pater
U
پدر روحانی
spiritualize
U
روحانی کردن
pastorate
U
پیشوایی روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
lays
U
غیر روحانی
padre
U
پدر روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
temporal
U
غیر روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
perdition
U
مرگ روحانی
hymns
U
سرود روحانی
hymn
U
سرود روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
heavenliness
U
روحانی الوهیت
copartnership
U
ردای روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
priest
U
روحانی کشیشی کردن
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
laymen
U
شخص غیر روحانی
secularises
U
غیر روحانی کردن
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
secularising
U
غیر روحانی کردن
laicism
U
غیر روحانی بودن
secularised
U
غیر روحانی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
secularize
U
غیر روحانی کردن
raptures
U
وجد روحانی ربایش
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
heaven
U
خدا عالم روحانی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
dominion
U
حکومت
raj
U
حکومت
government
U
حکومت
administration
U
حکومت
administrations
U
حکومت
gynocracy
U
حکومت زن
gynarchy
U
حکومت زن
governments
U
حکومت
duumvirate
U
حکومت دو نفری
autarky
U
حکومت استبدادی
autarchy
U
حکومت استبدادی
despotic rule
U
حکومت استبدادی
constitutionalism
U
حکومت مشروطه
czarisme
U
حکومت قیصری
czarisme
U
حکومت تزاری
constitutional government
U
حکومت مشروطه
coalition government
U
حکومت ائتلافی
caesarism
U
حکومت امپراطوری
central government
U
حکومت مرکزی
democratic government
U
حکومت ملی
caesarism
U
حکومت مطلقه
despotic rule
U
حکومت مطلقه
autocracy
U
حکومت مستقل
dyarchy
U
حکومت دوپادشاه
stratocracy
U
حکومت نظامیان
statolatry
U
حکومت پرستی
self goverment
U
حکومت مستقل
self goverment
U
حکومت بر نفس
seat of government
U
مقر حکومت
quirinal
U
حکومت ایتالیا
puppet government
U
حکومت پوشالی
presidential government
U
حکومت جمهوری
plutocratic goverment
U
حکومت دولتمندان
plutartchy
U
حکومت دولتمندان
parliamentary government
U
حکومت پارلمانی
parliamentarism
U
حکومت پارلمانی
sword law
U
حکومت قلدری
sword law
U
حکومت سرنیزه
thalassocracy
U
حکومت بر دریاها
under the seway of
U
تحت حکومت
theonomy
U
حکومت خدایی
thearchy
U
حکومت خدایان
the sabre
U
حکومت نظامی
nomocracy
U
حکومت قانونی
mobocracy
U
حکومت رجاله ها
mixed government
U
حکومت مختلط
governorship
U
حکومت حکمرانی
governorship
U
استانداری حکومت
governor's seat
U
حکومت نشین
governmentalist
U
حکومت گرا
governmentalism
U
حکومت گرایی
governance
U
طرز حکومت
governable
U
قابل حکومت
gerontocrasy
U
حکومت پیران
gerontocracy
U
حکومت سالخوردگان
federal government
U
حکومت متحده
fair arbitration
U
حکومت عدل
enemy state
U
حکومت دشمن
gynaecocracy
U
حکومت زنان
gynecocracy
U
حکومت زنان
gynecocracy
U
حکومت نسوان
military government
U
حکومت نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
local government
U
حکومت محلی
kakistocracy
U
بدترین حکومت
home rule
U
حکومت داخلی
home rule
U
حکومت ملی
hierocracy
U
حکومت روحانیون
hagiocrasy
U
حکومت مقدسان
gynocracy
U
حکومت زنان
dyarchy
U
حکومت دومجلسی
martial law
U
حکومت نظامی
misrules
U
بد حکومت کردن
condominiums
U
حکومت مشترک
rule
U
حکومت سلطه
democracy
U
حکومت ملی
democracies
U
حکومت ملی
misruled
U
بد حکومت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com