Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corporative state
U
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
theocracies
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
theocracy
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
identity matrix
U
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
nephrogenic
U
ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hotter
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
equity
U
حق صاحبان شرکت
equities
U
حق صاحبان شرکت
men of property
U
صاحبان املاک
men of position
U
صاحبان مقام
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
men of place
U
صاحبان مقام یا منصب
chamber of shipping
U
انجمن صاحبان کشتی
general meeting of share holders
U
مجمع عمومی صاحبان سهام
cartels
U
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartel
U
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
handicap stake
U
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
partners
U
شریک کردن شریک
partnered
U
شریک کردن شریک
partnering
U
شریک کردن شریک
yokefellow
U
شریک شریک زندگی
partner
U
شریک کردن شریک
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
حکومتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
حکومتی
anarchy
U
بی حکومتی
belonging to the state
<adj.>
U
حکومتی
governmental
<adj.>
U
حکومتی
governmental
U
حکومتی
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
miracle play
U
نمایش بخشی از زندگی پیغمبران یا صاحبان کشف وکرامت
government circles
U
دوایر حکومتی
government house
U
اداره حکومتی
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
subsidiary occupations
U
مشاغل فرعی
service occupations
U
مشاغل خدماتی
unremunerative careers
U
مشاغل کم درامد
side line occupations
U
مشاغل فرعی
manning table
U
جدول مشاغل
detail officer
U
افسر مشاغل
rotation
U
گردش مشاغل
appointment quota
U
سهمیه مشاغل
clerical jobs
U
مشاغل دفتری
career management
U
مدیریت مشاغل
job description
U
شرح مشاغل
job analysis
U
تجزیه و تحلیل مشاغل
career planning
U
طرح ریزی مشاغل
job description
U
کتاب شرح مشاغل
gubernatorial
U
مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
gynaecocracy
U
حکومتی که دردست اناث باشد
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
oligarchical
U
وابسته به حکومتی که بدست چندتن اداره میشود
representative government
U
حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
dictatorships
U
حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
dictatorship
U
حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
oligarchic
U
وابسته به حکومتی که بدست چند تن اداره میشود
oligrachy
U
حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
polygarchy
U
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
mixed government
U
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
he was a partner with me
U
با من شریک یا انباز بود شریک من بود
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
frictional unemployment
U
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
all
U
کلیه
reins
U
کلیه ها
kidney
U
کلیه
kidneys
U
کلیه
all-
U
کلیه
all men
U
کلیه مردم
nephralgia
U
قولنج کلیه
floating kidney
U
کلیه متحرک
all arms
U
کلیه نیروها
paranephric
U
مجاور کلیه
all hands
U
کلیه پرسنل
entireforce
U
کلیه قوا
nephroptosis
U
کلیه متحرک
entireforce
U
کلیه نیرو
renal gravel
U
حصات کلیه
renal
U
وابسته به کلیه ها
renal gravel
U
ریک کلیه
renal calculus
U
ریگ کلیه
reniform
U
شبیه کلیه
reniform
U
کلیه مانند
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
ornis
U
کلیه مرغان یک سرزمین
tenantary
U
کلیه مستاجرین یک ملک
azoth
U
علاج کلیه دردها
reins
U
محل کلیه در بدن
paranephros
U
غده روی کلیه
against all risks
U
در براب کلیه خطرات
nepotism
U
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
Chronic kidney disease
[CKD]
U
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
U
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
all available
U
کلیه توپخانه حاضر به تیر
The ship and all its crew were lost .
U
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
demesne
U
کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability
U
کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic renal disease
[CRD]
U
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
the total population
U
تمامی نفوس کلیه جمعیت
chronic renal failure
[CRF]
U
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
nephrolith
U
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
U
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
syngraph
U
سندی که به مهر و امضا کلیه
the t. population
U
کلیه جمعیت همه مردم
renal calculus
[Calculus renalis]
U
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
manning table
U
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
To sweep the board .
U
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna
U
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
nephrosis
U
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
flora
U
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
adrenal
U
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tenantry
U
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
adrenocortical
U
وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
avifauna
U
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
approval by acclamation
U
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
troop test
U
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
All wages were scaled up to 15 per cent .
U
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
cortin
U
ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
Cicim
U
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
showdown
U
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns
U
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All thing considered.
U
باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
waiting list
U
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting lists
U
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
associated
U
شریک
accessorial
U
شریک
consorts
U
شریک
associates
U
شریک
compatriot
U
شریک
consorted
U
شریک
company
U
شریک
companies
U
شریک
associating
U
شریک
associate
U
شریک
consort
U
شریک
consorting
U
شریک
compatriots
U
شریک
pal
U
شریک
joint
U
شریک
conpanion
U
شریک
complier
U
شریک
partner
U
شریک
backers
U
شریک
backer
U
شریک
coagent
U
شریک
pardner
U
شریک
partaker
U
شریک
participator
U
شریک
partnered
U
شریک
partnering
U
شریک
pals
U
شریک
accessory
U
شریک
counterpart
U
شریک
participants
U
شریک
counterparts
U
شریک
participant
U
شریک
copratner
U
شریک
coparcener
U
شریک
copartner
U
شریک
sharer
U
شریک
partners
U
شریک
privy
U
شریک
banc
U
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
comprehensive job
U
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
U
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
gentelmen's agreement
U
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
abetter
U
شریک جرم
partners
U
شریک شدن
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
corespondent
U
شریک جرم
participant
U
شریک در جرم
participants
U
شریک در جرم
devil's advocate
U
شریک شیطان
joint owner
U
شریک ملک
joint heir
U
شریک ارث
party
U
طرف شریک
half
U
شریک ناقص
particeps criminis
U
شریک جرم
parcener
U
شریک مشاع
p in the second degree
U
شریک جرم
coheir
U
شریک در ارث
nominal partner
U
شریک اسمی
devil's advocates
U
شریک شیطان
partner
U
شریک شدن
aider and abettor
U
شریک در جرم
partnered
U
شریک شدن
coheir
U
شریک ارث
joint hands
U
شریک شدن
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
duumvir
U
شریک مقام
cosignatory
U
شریک در امضا
general partner
U
شریک ضامن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com