English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monopoly U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopolies U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
patented U انحصاری
monopolistic U انحصاری
merest U انحصاری
exclusive U انحصاری
sole right U حق انحصاری
patent U انحصاری
patents U انحصاری
patenting U انحصاری
soles U انحصاری
sole U انحصاری
mere U انحصاری
monopoly power U قدرت انحصاری
patents U دارای حق انحصاری
monopoly price U قیمت انحصاری
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
monopoly management U مدیریت انحصاری
monopoly position U موقعیت انحصاری
monopolistic competition U رقابت انحصاری
sole agent U نماینده انحصاری
monopoly bank U بانک انحصاری
monopoly output U تولید انحصاری
preemptive U قبضهای انحصاری
monopolist U سیاست انحصاری
sole U تنها انحصاری
soles U تنها انحصاری
exclusive or U یای انحصاری
patent U دارای حق انحصاری
patenting U دارای حق انحصاری
patented U دارای حق انحصاری
restricted U مقیدالتداول انحصاری
market trust U بازار انحصاری
monopolizing U امتیاز انحصاری گرفتن
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
exclusive or element U عنصر یای انحصاری
monopolized U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize U امتیاز انحصاری گرفتن
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
monopolising U امتیاز انحصاری گرفتن
fixed stock U مالک انحصاری سهام
monopolises U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised U امتیاز انحصاری گرفتن
exclusive or cate U دریچه یای انحصاری
oligapoly U فروش نیمه انحصاری
patent U انحصاری به ثبت رساندن
sole selling right U حقوق فروش انحصاری
patent right U حق انحصاری ثبت شده
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
patenting U انحصاری به ثبت رساندن
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
exclusive economic zone U منطقه اقتصادی انحصاری
patents U انحصاری به ثبت رساندن
patented U انحصاری به ثبت رساندن
sole distributor contract U قرارداد توزیع انحصاری
patent law U قانون ثبت انحصاری اختراعات
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patents U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
arbitrator U داور
juror U داور
jurors U داور
arbitator U داور
arbitrators U داور
judges U داور
judging U داور
judged U داور
judge U داور
marker U داور
umpiring U داور
umpires U داور
umpired U داور
umpire U داور
arbiters U داور
arbiter U داور
markers U داور
referee U داور
referees U داور
refereeing U داور
refereed U داور
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
placing judge U داور خط پایان
line official U داور خط تجمع
sole arbitrator U داور منفرد
ump U کمک داور
foot fault judge کمک داور
referee's whistle U سوت داور
referee throw U پرتاب داور
referee stops contest U استوپ داور
field judge U داور میدان
judicial arbitrator U داور قضائی
judicial arbitrator U داور قانونی
net cord judge U داور تور
head linesman U داور خط کناری
netcord umpire U داور تور
award U رای داور
refereeing U داور مسابقات
umpired U داور مانور
umpired U کمک داور
umpires U داور مانور
awarding U رای داور
awarded U رای داور
umpiring U داور مانور
referee U داور مسابقات
umpire U کمک داور
umpire U داور مانور
umpires U کمک داور
refereed U داور مسابقات
awards U رای داور
referees U داور مسابقات
arbiter U قاضی داور
arbiters U قاضی داور
umpiring U کمک داور
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
referee U داور بالای والیبال
justiciary U داور عالی رتبه
aftereffect U اثر بعدی داور
referee U داور مسابقات شدن
umpiring U سرداور داور مسابقات
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
shushin U داور وسط کاراته
stops U استوپ داور بوکس
stopping U استوپ داور بوکس
stopped U استوپ داور بوکس
umpire U سرداور داور مسابقات
umpired U سرداور داور مسابقات
umpires U سرداور داور مسابقات
stop U استوپ داور بوکس
jooshim U داور کنار تکواندو
refereed U داور مسابقات شدن
dissented U مشاجره بر سر رای داور
refereeing U داور بالای والیبال
back judge U داور در محوطه دفاعی
deashim U داور وسط تکواندو
dissent U مشاجره بر سر رای داور
dissents U مشاجره بر سر رای داور
referees U داور بالای والیبال
ground judge U داور زمین شمشیربازی
fukushin U کمک داور کاراته
refereeing U داور مسابقات شدن
referees U داور مسابقات شدن
refereed U داور بالای والیبال
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
protested U اعتراض به رای داور کشتی
protest U اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
protests U اعتراض به رای داور کشتی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
backfield U جای بازیگر پشت داور
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
rhadamanthus U داور سخت گیر ورشوه خوار
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
technical foul U خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
patent U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com