English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
craters U حوضچه
basin U حوضچه
crater U حوضچه
sedimentation basin U حوضچه رسوبگیر
arctic basin U حوضچه قطبی
settling basin U حوضچه رسوب
resting pool U حوضچه ارامش
boat pool U حوضچه قایق
receiving basin U حوضچه ابگیر
recharge basin U حوضچه تغذیه
laver U اب انبار حوضچه
flush tank U حوضچه شستشو
setting basin U حوضچه رسوب
impact basin U حوضچه ارامش
equalizing basin U حوضچه توزیع اب
trap box U حوضچه رسوب
graving dock U حوضچه تعمیرکشتی
settling basin U حوضچه تهنشینی
trap box U حوضچه رسوب زهکشها
docks U حوضچه تعمیر ناو
docked U حوضچه تعمیر ناو
dock U حوضچه تعمیر ناو
dry docks U کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry dock U کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
cisterns U حوضچه ارامش منبع
floating drydock U حوضچه شناور خشک
brine pan U حوضچه نمک گیری
cistern U حوضچه ارامش منبع
stilling basin U حوضچه ارام کننده
impact basin U حوضچه بار شکن
ship U کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
sealing basin U حوضچه ایجاد هوابند ابی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
hawsers U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawser U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
jet diffusion basin U حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
settling U ته نشینی
sedinentation U ته نشینی
subsidence U ته نشینی
soirTes U شب نشینی
soirees U شب نشینی
soiree U شب نشینی
recoil U پی نشینی
recoiled U پی نشینی
recoiling U پی نشینی
retrocedence U پس نشینی
recoils U پی نشینی
sedimentation U ته نشینی
sedimentation U ته نشینی
evening party U شب نشینی
an eveing party U شب نشینی
adsorption U رو نشینی
illuviation U ته نشینی
nightlife U شب نشینی
sedimentary U ته نشینی
deposit U ته نشینی
wake U شب نشینی
wakes U شب نشینی
precipitation U ته نشینی
deposits U ته نشینی
waked U شب نشینی
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی
cotenancy U هم اجاره نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
break ground U عقب نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
tenantry U اجاره نشینی
urbanism U شهر نشینی
fallback U عقب نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
eremitism U گوشه نشینی
solitariness U گوشه نشینی
nomadism U کوچ نشینی
retreated U عقب نشینی
line of retreat U خط عقب نشینی
katabasis U عقب نشینی
retrocedence U عقب نشینی
retrocession U عقب نشینی
retreating U عقب نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
hutment U کلبه نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
ruralize U ده نشینی کردن
retreat U عقب نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
recoiled U عقب نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
recoiling U عقب نشینی
recess U عقب نشینی
recesses U عقب نشینی
settlements U ته نشینی مسکن
recoil U عقب نشینی
suburbia U حومه نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
recoils U عقب نشینی
silting U رسوب ته نشینی
urbanization U شهر نشینی
seclusion U گوشه نشینی
scuttling U عقب نشینی روزنه
urbanist U وابسته بشهر نشینی
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
sink U ته نشینی حفره یاگودال
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی کردن
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
to fall back U عقب نشینی کردن
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
subornation U زیر پا نشینی اغواء
to give ground U عقب نشینی کردن
to lose ground U عقب نشینی کردن
withdraw U عقب نشینی کردن
short recoil U عقب نشینی کوتاه
withdraws U عقب نشینی کردن
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
retreat U عقب نشینی کردن
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
colonial U معماری کوچ نشینی
pull away U عقب نشینی کردن
retirement U عقب نشینی اختیاری
retreats U عقب نشینی کردن
ebb current U عقب نشینی اب دریا
blowback U ضربه عقب نشینی
blowback U عقب نشینی خودکار
backblast U موج عقب نشینی
backblast U شعله عقب نشینی
back pressure U فشار عقب نشینی
scuttle U عقب نشینی روزنه
scuttled U عقب نشینی روزنه
scuttles U عقب نشینی روزنه
retreating U عقب نشینی کردن
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
setback U فشار عقب نشینی
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
setbacks U فشار عقب نشینی
long recoil U عقب نشینی طولانی
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
setback U نیروی عقب نشینی توپ
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
a white collar job U کار پشت میز نشینی
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
retreated U عقب نشینی کناره گیری
recoil U عقب نشینی کردن توپ
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
recoils U عقب نشینی کردن توپ
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کناره گیری
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
retreat U عقب نشینی کناره گیری
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating U عقب نشینی کناره گیری
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com