English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
four powns attack U حمله چهار پیاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
torre attack U حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
The infantry attacked in waves . U پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
tetragon U چهار بر
quadrate U چهار یک
quartile U چهار یک
tetrad U چهار
quadruped U چهار پا
quatre U چهار
quadrilateral U چهار بر
quadrupled U چهار لا
quadrupeds U چهار پا
quarter U چهار یک
four U چهار
quadrilaterals U چهار بر
quadrupling U چهار لا
quadruples U چهار لا
quadruple U چهار لا
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
quad U چهار قلو
quad U چهار گوش
tetrasyllabic U چهار هجائی
Wednesday U چهار شنبه
Wednesdays U چهار شنبه
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
four o'clock U ساعت چهار
four cycle U چهار چرخه
qyaternary U چهار تایی
four dimensional U چهار بعدی
quadrilateral U چهار جانبه
quads U چهار گوش
tetramerous U چهار جزیی
four pole U چهار قطبی
double breasted U کت چهار دکمه
quadraple U چهار برابر
quadrant U چهار یک دایره
quadrant U چهار گوش
point four U اصل چهار
backfour U چهار مدافع
quads U چهار قلو
all fours U چهار دست و پا
long legged U چهار پایه
quadrate U چهار گوش
quadric U چهار تایی
quadrifid U چهار شکافی
quadruplets U چهار گانه
quadruplet U چهار گانه
four way U چهار لولهای
four way U چهار راه
foursquare U چهار ضلعی
quadrivalent U چهار ارزشی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrangular U چهار گوشه
quadrisyllabic U چهار هجائی
four U عدد چهار
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrupling U چهار گانه
quadrupling U چهار تایی
gallop U چهار نعل
quadripartite U چهار جزئی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
the four seasons U چهار فصل
the cardinal humours U چهار ابگونه
tetravalent U چهار بنیانی
tetravalent U چهار فرفیتی
close U چهار گوشه
quadruples U چهار تایی
quadruples U چهار گانه
all eyes U چهار چشمی
gallops U چهار نعل
galloped U چهار نعل
creep U چهار دست و پا
quadruple U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
quadrupled U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
tetratomic U چهار اتمی
tetrastichous U چهار جزیی
square dome U چهار طاقی
tetrahedron U چهار وجهی
tetrahedral U چهار وجهی
tetrahedral U چهار ضلعی
footstools U چهار پایه
squaring U چهار گوش
tetragon U چهار گوشه
tetragon U چهار ضلعی
tetradactylous U چهار پنجهای
tetrad U چهار عنصری
squares U چهار گوش
squared U چهار گوش
tertramerous U چهار جزئی
intersection U چهار راه
intersections U چهار راه
square U چهار گوش
footstool U چهار پایه
tetraphyllous U چهار برگه
tetrameter U چهار وزنی
cross legged U چهار زانو
tetrasporic U چهار هاگی
tetrapod U پروانه چهار پا
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastich U چهار بیتی
foot infantry U پیاده
foot slogger U پیاده
footer U پیاده رو
pavement U پیاده رو
pavements U پیاده رو
infantry U پیاده
pedestrian bridge U پل پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
path U پیاده رو
paths U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
dismounted U پیاده
walkway U پیاده رو
footpaths U پیاده رو
pedestrians U پیاده
walkways U پیاده رو
footpath U پیاده رو
foot bank U پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
pedestrian U پیاده
walked U پیاده رو
footway U پیاده رو
walks U پیاده رو
ganway U پل پیاده رو
impledge U پیاده
pignorate U پیاده
afoot U پیاده
on of U پیاده
infantry man U پیاده
walk U پیاده رو
side walk U پیاده رو
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
tetrode U لامپ چهار قطبی
space time U دستگاه چهار بعدی
skate U ماهی چهار گوش
skated U ماهی چهار گوش
four blade beater همزن چهار تیغه
tetragonal system U دستگاه چهار گوشهای
tetrapetalous U دارای چهار گلبرگ
square wave U موج چهار گوش
tetralogy U چهار درام یاتراژدی
tetrameter U شعر چهار وتدی
tetragonal distortion U واپیچش چهار گوشهای
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
tetrachromatism U دید چهار رنگی
terrachord U یک رشته چهار پردهای
creeps U چهار دست و پا رفتن
creep U چهار دست و پا رفتن
teragram U واژه چهار حرفی
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
the big four U بزرگان چهار گانه
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
cross-vault U طاق چهار بخش
curb-roof U شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle U [سه، چهار یا پنج گوش]
estipite U ستون چهار گوش
gridiron U شبکه چهار خانه
Italian roof U بام چهار طرفه
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com