Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assault
U
حمله بدنی به حریف
assaulted
U
حمله بدنی به حریف
assaults
U
حمله بدنی به حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
Other Matches
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
assault
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaulted
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults
U
حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
charges
U
حمله به حریف
charge
U
حمله به حریف
bootleg
U
نوعی حمله با فریفتن حریف
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
parry
U
دفع کردن حمله حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
deropement
U
مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
tackle
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
physical profile
U
براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
corporal punishment
U
کیفر بدنی مجازات بدنی
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
systemic
U
بدنی
bodily
U
بدنی
corporal
U
بدنی
physical
U
بدنی
corporals
U
بدنی
so matic
U
بدنی
somatic
U
بدنی
p.exercise
U
پرورش بدنی
hacking
U
خطای بدنی
physical movement
U
حرکت بدنی
corporal punishment
U
تنبیه بدنی
physical exercise
U
تمرین بدنی
physical education
U
تربیت بدنی
body type
U
سنخ بدنی
corps a corps
U
تماس بدنی
common sensibility
U
حس کلی بدنی
bodily pain
U
درد بدنی
assault and battery
U
حملهی بدنی
somatotype
U
ریخت بدنی
somatic disorders
U
اختلالهای بدنی
flesh red
U
بدنی رنگ
flesh colour
U
رنگ بدنی
physical appearance
U
منظر بدنی
physical profile
U
نیمرخ بدنی
gestic
U
وابسته بحرکت بدنی
emotional and physical
U
امور عاطفی و بدنی
corporeal
U
بدنی دارای ماده
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
somesthesis
U
حساسیت به حسهای بدنی
eurythmics
U
حرکات بدنی موزون
eurhythmics
U
حرکات بدنی موزون
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
physical characteristics
U
مشخصات زمین خصوصیات بدنی
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
syndrome
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
syndromes
U
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
classical seat
U
وضع بدنی سوارکار روی زین
physical
U
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
orthograde
U
راه رونده با بدنی راست وعمودی
hyperphysical
U
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshunds
U
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshund
U
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
depressant
U
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
cruelty
U
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
physical inspection
U
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
offensive weapon
U
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
rival
U
حریف
competitors
U
حریف
challenger
U
حریف
rivaled
U
حریف
challengers
U
حریف
rivalled
U
حریف
rivalling
U
حریف
rivals
U
حریف
foes
U
حریف
foe
U
حریف
competitor
U
حریف
adversary
U
حریف
rivaling
U
حریف
match
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
adversaries
U
حریف
matches
U
حریف
adversarial
U
حریف
opponent
U
حریف
opponents
U
حریف
copings
U
حریف شدن
copes
U
حریف شدن
drop
U
جاگذاشتن حریف
coped
U
حریف شدن
dropped
U
جاگذاشتن حریف
away
U
زمین حریف
cope
U
حریف شدن
dropping
U
جاگذاشتن حریف
drops
U
جاگذاشتن حریف
adversary
U
حریف کشتی
swingman
U
همه فن حریف
targetting
U
سینه حریف
target
U
سینه حریف
targeted
U
سینه حریف
targeting
U
سینه حریف
targets
U
سینه حریف
targetted
U
سینه حریف
shadow
U
چسبیدن به حریف
shadowed
U
چسبیدن به حریف
shadowing
U
چسبیدن به حریف
shadows
U
چسبیدن به حریف
adversaries
U
حریف کشتی
end
U
زمین حریف
victims
U
حریف ضعیف
victim
U
حریف ضعیف
ends
U
زمین حریف
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
jacks of all trades
U
همه فن حریف
jack of all trades
U
همه فن حریف
downfield
U
زمین حریف
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
playing the man
U
بازی با حریف
head butt
U
با سر به حریف زدن
opponent
U
حریف طرف
opponents
U
حریف طرف
ended
U
زمین حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
sell a dummy
U
فریفتن حریف
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
intercepting
U
قطع پاسکاری حریف
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
scout
U
ارزیابی حریف اینده
pattern offense
U
موضعگیری در برابر حریف
intercepted
U
قطع پاسکاری حریف
intercepts
U
قطع پاسکاری حریف
stomach throw
U
افکندن حریف از پشت
back sacrifice throw
U
افکندن حریف ازپشت
jink
U
فریب دادن حریف
go behind
U
به پشت حریف رفتن
kin geri
U
لگد به بیضه حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
U
همه فن حریف است
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
manage a person
U
حریف کسی شدن
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
onside
U
پا به توپ در زمین حریف
outplay
U
بازی بهتر از حریف
outroll
U
شکست دادن حریف
circle dodge
U
گریز از حریف در مسیرمنحنی
intercept
U
قطع پاسکاری حریف
bluffs
U
حریف را از میدان درکردن
hinders
U
مانع حریف شدن
deceive
U
فریب دادن حریف
deceived
U
فریب دادن حریف
deceives
U
فریب دادن حریف
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
deceiving
U
فریب دادن حریف
unanswered
U
همردیف نبودن حریف
outclassing
U
شکست فاحش حریف
outclasses
U
شکست فاحش حریف
outclassed
U
شکست فاحش حریف
outclass
U
شکست فاحش حریف
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
hindering
U
مانع حریف شدن
hindered
U
مانع حریف شدن
sparring partner
U
حریف مشت بازی
mark
U
نشانه کردن حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com