English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
price support U حمایت قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
Other Matches
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
protection U حمایت
patronage U حمایت
abetment U حمایت
advocation U حمایت
aid U حمایت
aided U حمایت
aiding U حمایت
lee U حمایت
protectorship U حمایت
vindication U حمایت
sponsorship U حمایت
egis U حمایت
support U حمایت
belay U حمایت
in suppotrtof U به حمایت
auspices U حمایت
defending U حمایت کردن
defends U حمایت کردن
defended U حمایت کردن
vindicate U حمایت کردن از
aiding U حمایت کردن
sustains U حمایت کردن از
sustained U حمایت کردن از
sustain U حمایت کردن از
aid U حمایت کردن
to take under one's wing U حمایت کردن
upholds U حمایت کردن از
aided U حمایت کردن
uphold U حمایت کردن از
vindicable U حمایت کردنی
vindicative U حمایت امیز
protecting U حمایت کردن
protect U حمایت کردن
self support U حمایت از خود
protects U حمایت کردن
vindicating U حمایت کردن از
vindicated U حمایت کردن از
propugn U حمایت کردن از
partisanship U هواخواهی حمایت
belayer U حمایت کننده
overprotection U حمایت مفرط
covering a man U حمایت فوروارد
defend U حمایت کردن
protection U حراست حمایت
shelters U محافظت حمایت
maintrain U حمایت کردن از
maintenance of membership U حمایت از عضویت
vindicates U حمایت کردن از
dynamic balay U حمایت متحرک
to agitate [for] U حمایت کردن
emotional support U حمایت عاطفی
to defend [from] U حمایت کردن [از]
sheltering U محافظت حمایت
sheltered U محافظت حمایت
support U حمایت کردن
shelter U محافظت حمایت
price support U حمایت قیمتی
maintenance U حمایت خرجی
consumerism U حمایت از مصرف کننده
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
consumer protection U حمایت از مصرف کننده
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
vindicatory U مربوط به دفاع و حمایت
protectionism U مکتب طرفدار حمایت
belay on U علامت با طناب در حمایت
espouse U شوهردادن حمایت کردن از
espoused U شوهردادن حمایت کردن از
espouses U شوهردادن حمایت کردن از
espousing U شوهردادن حمایت کردن از
stand one's ground <idiom> U حمایت از جایگاه شخص
auspice U سایه حمایت توجهات
assisting U پیوستن به حمایت کردن از
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
assists U پیوستن به حمایت کردن از
bring up U صعود با حمایت از بالا
assisted U پیوستن به حمایت کردن از
stead U گذاشتن حمایت کردن
assist U پیوستن به حمایت کردن از
protege U حمایت شده شاگرد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
protectionist U طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
Thank you for your support U با تشکر برای حمایت شما.
protectionist U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionism U سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
protectionists U طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
price support system U نظام قیمتهای حمایت شده
supportable U حمایت کردنی تاب اوردنی
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
protectionists U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
to stand by a person U از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
in law U کسی که تحت حمایت قانون است
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
out law U کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
columnar and trabeated U [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suporting cells U یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
treasure U ذی قیمت
price U قیمت
cif U قیمت
equivalents U هم قیمت
invalued U بی قیمت
quotations U قیمت
value U قیمت
high priced U پر قیمت
valuing U قیمت
values U قیمت
all in price U قیمت کل
prices U قیمت
bourse U قیمت
price limit U حد قیمت
above rubies U بی قیمت
valueless U بی قیمت
price line U خط قیمت
equivalent U هم قیمت
worth U قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
wage price spiral U قیمت
quotation U قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
priceless U بی قیمت
wage price guideline U قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
nominal U کم قیمت
cost U قیمت
PR U قیمت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
middle price U قیمت متوسط
middle price U قیمت حد وسط
mean price U قیمت متوسط
market value U قیمت بازار
mark down U کاهش قیمت
mark up U افزایش قیمت
market price U قیمت بازار
minimum price U کمترین قیمت
minimum price U حداقل قیمت
current price U قیمت جاری
oil price U قیمت نفت
normal price U قیمت عادی
cut rate U تنزل قیمت
normal price U قیمت متعارف
nominal value U قیمت اسمی
peasonable price U قیمت عادله
nominal price U قیمت عادی
nominal price U قیمت اسمی
decrease in value U نقص قیمت
net price U قیمت خالص
net cash U قیمت مقطوع
diseconomy U ترقی قیمت ها
monopoly price U قیمت انحصاری
list price U قیمت فاکتور
mark down U تنزل قیمت
highest price U بیشترین قیمت
highest price U بالاترین قیمت
high value U گران قیمت
fair price U قیمت مناسب
fair price U قیمت بیطرفانه
high dollar value U سنگین قیمت
fair value U قیمت عادله
half fare U نصف قیمت
proper price U قیمت عادله
freightage U قیمت حمل
fixed price U قیمت ثابت
final price U اخرین قیمت
minimum charge U حداقل قیمت
fair price U قیمت عادلانه
historical cost U قیمت متعادل
equilibrium price U قیمت تعادل
low price U قیمت کمتر
low price U قیمت پائین
price floor U حداقل قیمت
historical cost U قیمت بازار
excess price U قیمت اضافی
least price U حداقل قیمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com