Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
muzzle boresight
U
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boresight
U
محوریابی لوله توپ وسیله محوریابی دوربین محوریابی
bore sighting
U
محوریابی کردن محوریابی لوله توپ
grommet
U
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
bore sighting
U
محوریابی
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
boresight
U
محوریابی کردن
radar boresight
U
محوریابی رادار
breech boresight
U
صفحه محوریابی کولاس
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
purled
U
حلقه حلقه شدن
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
purl
U
حلقه حلقه شدن
convolute
U
حلقه حلقه کردن
purls
U
حلقه حلقه شدن
purling
U
حلقه حلقه شدن
wreathy
U
حلقه حلقه شده
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
frontward
U
جلوی
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
at the fore
U
در جلوی کشتی
sincipital
U
واقع در جلوی سر
forward
U
جلوی گستاخ
forwarded
U
جلوی گستاخ
fore
U
جلوی قایق
fore
U
جلوی درجلو
prior
U
پیشین جلوی
in the way
U
جلوی راه
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
forward area
U
منطقه جلوی رزم
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
prowords
U
کلمات جلوی جملات
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
camber
U
انحنای جلوی اسکی
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
head sail
U
بادبان جلوی دکل
anticum
U
جرز جلوی معبد
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
foresheets
U
فضای جلوی قایق
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
decks
U
سکوی جلوی تانک
decked
U
سکوی جلوی تانک
deck
U
سکوی جلوی تانک
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
bows
U
قسمت جلوی قایق
bow
U
قسمت جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
bowing
U
قسمت جلوی قایق
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
He parked the car right in front of the garage.
U
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to let rip
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
U
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
U
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
an irrepressible person
U
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
hoops
U
حلقه
vortices
U
حلقه
cycles
U
حلقه
wreath
U
حلقه گل
curls
U
حلقه
hoop
U
حلقه
collar
U
حلقه
collars
U
حلقه
curl
U
حلقه
loop
U
حلقه
grummet
U
حلقه
vortex
U
حلقه
vortexes
U
حلقه
looped
U
حلقه
curled
U
حلقه
loops
U
حلقه
do while loop
U
حلقه WHILE/DO
ran
U
حلقه
ear ring
U
حلقه
gyre
U
حلقه
wisps
U
حلقه
wisp
U
حلقه
whorls
U
حلقه
whorl
U
حلقه
coils
U
حلقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com