English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
fielo hospital U بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
calling card U کارت ویزیت
visiting card U کارت ویزیت
visting card U کارت ویزیت
carte U کارت ویزیت
card U کارت ویزیت بلیط
cards U کارت ویزیت بلیط
pasteboard U کارت ویزیت ورق بازی
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
invoicing U صورتحساب
bills U صورتحساب
bill nye U صورتحساب
account statment U صورتحساب
bill U صورتحساب
invoice U صورتحساب
tabs U صورتحساب
invoices U صورتحساب
invoiced U صورتحساب
tab U صورتحساب
billing U صدور صورتحساب
debit note U صورتحساب بدهی
bank statements U صورتحساب بانکی
banker's bill U صورتحساب بانکی
bill U قبض صورتحساب
bank statement U صورتحساب بانکی
bill U صورتحساب دادن
bills U صورتحساب دادن
bills U قبض صورتحساب
a hefty bill U صورتحساب سنگینی
statement U صورتحساب اعلامیه
statements U صورتحساب اعلامیه
statement U کشف صورتحساب
Please bring me the bI'll. U صورتحساب رابیاورید
statements U کشف صورتحساب
invoiced U فاکتور فروش صورتحساب
bills U تهیه کردن صورتحساب
invoices U فاکتور فروش صورتحساب
bill U تهیه کردن صورتحساب
invoice U فاکتور فروش صورتحساب
invoicing U فاکتور فروش صورتحساب
consular invoice U صورتحساب با مهرکنسول گری
freight note U صورتحساب هزینه حمل
How much is my telephone bill? U صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
billed U ثبت شده در صورتحساب یا لیست
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . U هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
pay-bed U بیمارستان
hospital U بیمارستان
hospitalises U در بیمارستان
hospitals U بیمارستان
hospitalising U در بیمارستان
hospitalized U در بیمارستان
hospitalizes U در بیمارستان
hospitalize U در بیمارستان
hospitalizing U در بیمارستان
hospitalised U در بیمارستان
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
ambulances U بیمارستان سیار
ambulance U بیمارستان سیار
day hospital U بیمارستان روزانه
debarkation hospital U بیمارستان موقت
clinics U مطب بیمارستان
open hospital U بیمارستان ازاد
leper hospital U بیمارستان مبروصین
field hospital U بیمارستان صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
clinic U مطب بیمارستان
hospitalism U بیمارستان زدگی
hospitaler U ساکن بیمارستان
hospital ship U ناو بیمارستان
psychiatric hospital U بیمارستان روانی
infirmarian U متصدی بیمارستان
hospice U اسایشگاه بیمارستان
admission U پذیرش به بیمارستان
hotel-Dieu U بیمارستان فرانسوی
hospices U اسایشگاه بیمارستان
sanitariums U بیمارستان مسلولین
sanatoria U بیمارستان مسلولین
sanatoriums U بیمارستان مسلولین
sanatorium U بیمارستان مسلولین
checked U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
wardroom U سالن بیماران بیمارستان
sickbed U تخت مریض یا بیمارستان
inpatient U بیماری که در بیمارستان میخوابد
in-patients U بیمار بستریدر بیمارستان
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
lock hospital U بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
hospitalized prisoners U زندانیان بستری در بیمارستان
sick slip U برگ اعزام به بیمارستان
admission U اجازه بستری [در بیمارستان]
bed capacity U فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
pesthouse U بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
Take me to the hospital? U مرا به بیمارستان ببرید.
sanatarium U اسایشگاه بیمارستان مسلولین
sickbeds U تخت مریض یا بیمارستان
sanitorium U اسایشگاه بیمارستان مسلولین
doc U پزشک
medical man U پزشک
docs U پزشک
practitioner U پزشک
practitioners U پزشک
physician U پزشک
chiropodists U پزشک پا
chiropodist U پزشک پا
physicians U پزشک
medical officer U پزشک
aesculapian U پزشک
medical officer U سر پزشک
master physician U سر پزشک
interne U پزشک
medic U پزشک
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
hospital infection committee U کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
pest house U بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
certificate of a doctor U گواهی پزشک
doctor to the company U پزشک شرکت
oculists U چشم پزشک
aurist U پزشک گوش
psychopathist U پزشک دیوانگان
general practitioner U پزشک عمومی
family doctors U پزشک خانواده
a fake doctor U پزشک قلابی
doctor U پزشک دکتر
family doctor U پزشک خانواده
doctor-to-be U پزشک آینده
alienist U پزشک دیوانگان
surgeons U پزشک جراح
oculist U چشم پزشک
surgeon U پزشک جراح
practitioner U دندان پزشک
doctors U پزشک دکتر
doctoring U پزشک دکتر
doctored U پزشک دکتر
farriers U دام پزشک
surgeon general U پزشک ارشد
medico U پزشک طبیب
physician in attendance U پزشک معالج
medicine man U پزشک قبیله
medico legal examiner U پزشک قانونی
farrier U دام پزشک
practitioners U دندان پزشک
medical examiner U پزشک قانونی
house physician U پزشک مقیم
ophthalmologist U چشم پزشک
mad doctor U پزشک دیوانگان
neuropathist U پزشک اعصاب
practitioners U دام پزشک
practitioner U دام پزشک
an in patient U بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
out patient U بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
esculapian U وابسته به دارگونه طب پزشک
general practitioner U پزشک بیماریهای عمومی
neuropsychiatrist U پزشک اعصاب و روان
pediatrician U پزشک متخصص اطفال
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
obstetrician U پزشک متخصص زایمان
lay analyst U روانکاو غیر پزشک
internist U پزشک امراض داخلی
extern U کمک پزشک روزانه
to take medical advice U با پزشک مشورت کردن
syrinx U استاخ پزشک ایطالیایی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
medicaster U پزشک زبان باز
obstetricians U پزشک متخصص زایمان
practician U پزشک دست در کار
iatrogenic illness U بیماری پزشک زاد
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
eustachian U پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill] U قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
take medical a U به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Hard architecture U [ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com