English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
Other Matches
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
crossing U عبور
transmittancy U عبور
toll U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
cross-Channel U عبور
transmissions U عبور
tolling U حق عبور
right of way U حق عبور
transmittance U عبور
transmittal U عبور
transit U عبور
tolls U حق عبور
rights of way U حق عبور
transmission U عبور
passage U عبور
right of passage U حق عبور
passage U حق عبور
passages U حق عبور
passages U عبور
passage of lines U عبور از خط
road haulage U حق عبور
fording U عبور از اب
passed U عبور کردن
crossing the line U عبور از استوا
counter sign U اسم عبور
pass U اجازه عبور
pass U کلمه عبور
crossing area U منطقه عبور
pass U گذر عبور
pass U عبور کردن
passwords U اسم عبور
password U اسم عبور
deep fording U عبور از اب عمیق
crossing the line U عبور از خط استوا
highway user tax U مالیات حق عبور
laissez passer U پروانه عبور
light passing U عبور نور
girdle traverse U عبور کمربندی
overfly U عبور کردن
safe conducts U رخصت عبور
safe-conducts U رخصت عبور
fordless U غیرقابل عبور
fordable U قابل عبور
passavani U سند عبور
oil passage U عبور روغن
penstock U مجرای عبور اب
practicableness U قابلیت عبور
fordability U قابلیت عبور
electron transition U عبور الکترون
safe conduct U رخصت عبور
current passage U عبور جریان
transit U راه عبور
thoroughfares U راه عبور
fare U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
faring U هزینه عبور
fleet U عبور سریع
fleets U عبور سریع
traverse U عبور کردن
traversed U عبور کردن
crossest U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
thoroughfare U راه عبور
cruise U عبور کردن
passable U قابل عبور
cruised U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruising U عبور کردن
communication U عبور اطلاعات
cross U عبور کردن
traversing U عبور کردن
fords U محل عبور
forded U محل عبور
passes U اجازه عبور
passes U کلمه عبور
passes U گذر عبور
passes U عبور کردن
passed U اجازه عبور
passed U کلمه عبور
band pass U نوار عبور
toll U عوارض عبور
tolling U عوارض عبور
ford U محل عبور
passageways U محل عبور
traverses U عبور کردن
passageway U محل عبور
transit U عبور کردن
tolls U عوارض عبور
passed U گذر عبور
traject U عبور گذرگاه
trafficked U عبور و مرور
transmission grating U شبکه عبور
transmittance U مقدار عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
traversable U قابل عبور
trafficking U عبور و مرور
wading crossing U عبور از پایاب
transmission factor U ضریب عبور
through traffic U عبور یکسره
tessera U کلمه عبور
transduction U انقال عبور
transit bill U اجازه عبور
transit bill U پروانه عبور
traffic U عبور و مرور
transit error U خطای عبور
transit time U مدت عبور
transit time U زمان عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
trafficability U قابلیت عبور
passage U اجازه عبور
passages U عبور سفر
passages U راه عبور
traffics U عبور و مرور
conge U اجازه عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
passage U راه عبور
passage U عبور سفر
passages U اجازه عبور
slot U مجرای عبور روغن
slots U مجرای عبور روغن
slotting U مجرای عبور روغن
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
passwords U اسم شب کلمه عبور
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic lane U مسیر عبور و مرور
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic sign U علامت عبور و مرور
trafficability U قابلیت عبور ومرور
traject U از محلی عبور کردن
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
transcutaneous U عبور کننده از پوست
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
transduction U عبور از ماوراء چیزی
cut U عبور کردن گذاشتن
way U راه عبور گذرگاه
wall entrance U عبور از داخل دیوار
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
cuts U عبور کردن گذاشتن
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
goes U گذشتن عبور کردن
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
vapor trail U مسیر عبور بخار
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
transilluminate U عبور نور از یک عضو
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
impassable U غیر قابل عبور
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
go U گذشتن عبور کردن
time distance U زمان عبور ستون
innocent passage U عبور بدون ضرر
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
crossing site U محل عبور اجباری
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
practicably U بطور قابل عبور
electron transit time U زمان عبور الکترون
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
ship influence U تاثیر عبور کشتی
traffic control U کنترل عبور و مرور
sally port U دروازه عبور از قلعه
road time U زمان عبور از جاده
password U اسم شب کلمه عبور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
passtime U زمان عبور ستون
gas port U محفظه عبور گاز
light transition loss U تلف عبور نور
controlled passing U عبور کنترل شده
gas port U لوله عبور گاز
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
throttle U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
sirius U عبور الفا- کلب اکبر
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
bottle neck U محل تراکم عبور ومرور
throttles U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com