Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
deputizes
U
نمایندگی دادن
deputising
U
نمایندگی دادن
depute
U
نمایندگی دادن
deputize
U
نمایندگی دادن
deputizing
U
نمایندگی دادن
depute
U
نمایندگی دادن به
deputized
U
نمایندگی دادن
deputises
U
نمایندگی دادن
delegate
U
نمایندگی دادن
delegated
U
نمایندگی دادن
delegates
U
نمایندگی دادن
deputised
U
نمایندگی دادن
delegating
U
نمایندگی دادن
react
U
عکس العمل نشان دادن
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
per procurationem
U
به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
commissions
U
ماموریت دادن
commissioning
U
ماموریت دادن
commission
U
ماموریت دادن
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
legatine
U
دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
representations
U
نمایندگی
representation
U
نمایندگی
delegacy
U
نمایندگی
per pro
U
به نمایندگی
deputyship
U
نمایندگی
agentship
U
نمایندگی
representing
U
به نمایندگی
represented by
U
به نمایندگی
acting on behalf of
U
به نمایندگی
legation
U
نمایندگی
procuration
U
نمایندگی
proxyship
U
نمایندگی
delegation
U
نمایندگی
legislation
U
نمایندگی
solicitorship
U
نمایندگی
agency
U
نمایندگی
legations
U
نمایندگی
agencies
U
نمایندگی
delegations
U
نمایندگی
commission fee
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
commission
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
deputation
U
هیئت نمایندگی
sales represntative
U
نمایندگی فروش
agentship
U
محل نمایندگی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
represented
U
نمایندگی داشتن
factorship
U
نمایندگی تجاری
represents
U
نمایندگی داشتن
consular representation
U
نمایندگی کنسولی
represent
U
نمایندگی داشتن
depute
U
نمایندگی کردن
subagency
U
نمایندگی فرعی
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
deputation
U
نماینده نمایندگی
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
legateship
U
نمایندگی پاپ
deputations
U
هیئت نمایندگی
factoring of credit
U
نمایندگی اعتبار
deputations
U
نماینده نمایندگی
reflex force
U
فشارعکس العمل
commissioner
U
حق العمل کار
commissioners
U
حق العمل کار
rough and ready
U
سریع العمل
factorage
U
حق العمل کاری
prompts
U
عکس العمل
reactive effect
U
عکس العمل
reaction
U
عکس العمل
respond
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
resilient
U
عکس العمل
prompt
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
reactional
U
عکس العمل
factor
U
حق العمل کار
factors
U
حق العمل کار
responded
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
commission agent
U
حق العمل کار
represented
U
نمایندگی داشتن از طرف
forwarding agency
U
نمایندگی حمل و نقل
representational
U
وابسته به نمایندگی یا وکالت
attorney
U
نمایندگی وکیل مدافع
proxy
U
نمایندگی وکالت وکالتنامه
represents
U
نمایندگی داشتن از طرف
attorneys
U
نمایندگی وکیل مدافع
represent
U
نمایندگی داشتن از طرف
latency
U
دوره عکس العمل
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
on commission
U
بطورحق العمل کاری
reaction time
U
زمان عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
reactions
U
انفعال عکس العمل
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
reaction
U
انفعال عکس العمل
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
reactor
U
عامل عکس العمل
reactors
U
عامل عکس العمل
interaction
U
عکس العمل متقابل
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
retaliation
U
عکس العمل متقابل
factors
U
حق العمل کار نماینده
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
responses
U
عکس العمل به دلیلی
response
U
عکس العمل به دلیلی
factor
U
حق العمل کار نماینده
immediate action
U
عکس العمل فوری
commission
U
حق العمل مامور شدن
repercussion
U
عکس العمل واکنش
background count
U
عکس العمل تشعشع
reflex force
U
نیروی عکس العمل
reflexology
U
عکس العمل شناسی
rapid
U
سریع العمل چابک
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
residentship
U
نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
to sit for a province
U
نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
apostleship
U
ماموریت
errand
U
ماموریت
commissions
U
:ماموریت
duty
U
ماموریت
missions
U
ماموریت
assignments
U
ماموریت
errands
U
ماموریت
mission
U
ماموریت
tasks
U
ماموریت
task
U
ماموریت
commission
U
:ماموریت
commissioning
U
:ماموریت
assignment
U
ماموریت
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
commissioning
U
ماموریت امریه
function
U
ماموریت عمل
commissioned
U
ماموریت دار
tours
U
سیاحت ماموریت
touring
U
سیاحت ماموریت
agency
U
گماشتگی ماموریت
commission
U
ماموریت امریه
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
mission type
U
حاوی ماموریت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com