English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
assert oneself U حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
noblemen U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
nobleman U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
emergent U مضر اثرات ناشیه
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
real estate U مال غیرمنقول
hereditament U دارایی غیرمنقول
real property U اموال غیرمنقول
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
privileges and immunities U امتیازات
realty U دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
regalia U امتیازات سلطنتی
board U تابلوی امتیازات
boarded U تابلوی امتیازات
scoreboards U تابلوی امتیازات
scoreboard U تابلوی امتیازات
diplomatic privileges U امتیازات دیپلماتیک
diplomatic privileges U امتیازات سیاسی
superstructures U اعیان
superstructure U اعیان
standing U اعیان
standing property U اعیان
grandee U اعیان
apanage U امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
patrician U اعیان زاده
House of Lords U مجلس اعیان
nawab U اعیان هندی
things hired U اعیان مستاجره
patricians U اعیان زاده
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
score U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
scores U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
evil favoured U طرف توجه دارای امتیازات
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
scored U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
the upper house U مجلس اعیان یا لردها
peering U عضو مجلس اعیان
nobility U طبقه نجبا و اعیان
peer U عضو مجلس اعیان
peered U عضو مجلس اعیان
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
peered U همشان عضو مجلس اعیان
dukes U لقب موروثی اعیان انگلیس
duke U لقب موروثی اعیان انگلیس
peering U همشان عضو مجلس اعیان
peer U همشان عضو مجلس اعیان
palating U مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
peers of the realm U بزرگانی که می توانند همگی در مجلس اعیان به نشینند
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
witan U اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
peers of scotland U بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
lord chancellor U بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
dower U درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
possession U ید تصرف
originality U تصرف
possession U تصرف
occupancy U تصرف
tenure U تصرف
seizure U تصرف
seizures U تصرف
occupation U تصرف
possessorship U تصرف
arrangement U تصرف
arrangements U تصرف
lien U حق تصرف
right of possession U حق تصرف
keeping U تصرف
acquest U تصرف
occupations U تصرف
occupations U حق تصرف
occupation U حق تصرف
lien U حق تصرف وثیقه
seizor U تصرف کننده
deflowering U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
inhabitancy U تصرف حق سکنی
put in possession U تصرف کردن
restitution U اعاده تصرف
take possession of U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
seizin U تصرف مطلق
seisin U تصرف مطلق
possessing U در تصرف داشتن
prepossession U تصرف قبلی
seizin U تصرف املاک
seisin U تصرف املاک
glom on to U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
come into U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
to come to U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
re entry U اعاده تصرف
re-entry U اعاده تصرف
right of lien U حق تصرف وثیقه
tenendum U مدت تصرف
tenability U قابلیت تصرف
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
figuration U ترکیب تصرف
to come into U تصرف کردن
priorities U سبق تصرف
grabs U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
seized U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
priority U سبق تصرف
larceny U تصرف غیرقانونی
occupation U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
occupations U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
possess U در تصرف داشتن
occupy U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
possesses U در تصرف داشتن
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
deforce U تصرف عدوانی کردن
orinality U قوه انشا تصرف
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
deforce U تصرف غاصبانه کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
abates U غصب یا تصرف عدوانی
regain U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
expropriator U سلب تصرف کننده
capturing U تصرف کردن ربایش
captures U تصرف کردن ربایش
capture U تصرف کردن ربایش
tenement U هر چیز قابل تصرف
tenements U هر چیز قابل تصرف
holds U جا گرفتن تصرف کردن
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
abating U غصب یا تصرف عدوانی
dispossesses U از تصرف محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
interpolates U دخل و تصرف در سند
dispossess U از تصرف محروم کردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
interpolating U دخل و تصرف در سند
disseise U تصرف عدوانی کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
abate U غصب یا تصرف عدوانی
dispossessing U از تصرف محروم کردن
abated U غصب یا تصرف عدوانی
interpolated U دخل و تصرف در سند
usucaption U تصرف بلا معارض
interpolate U دخل و تصرف در سند
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com