Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back pay
U
حقوق عقب افتاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
behind the times
<idiom>
U
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
unassuming
U
افتاده
ripe
U
جا افتاده
old fashioned
U
از مد افتاده
flagging
U
افتاده
fallen
U
افتاده
footworn
U
از پا افتاده
elliptic
U
افتاده
whacked
<adj.>
U
از پا افتاده
riper
U
جا افتاده
whacked
U
از پا افتاده
out of date
U
از مد افتاده
old hat
U
از مد افتاده
low
U
افتاده
the meshes of a sieve mesh
U
در هم افتاده
mellows
U
جا افتاده
mellowing
U
جا افتاده
mellowed
U
جا افتاده
mellow
U
جا افتاده
meek
U
افتاده
modest
U
افتاده
archaic
<adj.>
U
از مد افتاده
ripest
U
جا افتاده
downfallen
U
افتاده
crest fallen
U
افتاده
proleptic
U
پیش افتاده
prostrate
U
بخاک افتاده
deadline
U
از کار افتاده
deadlines
U
از کار افتاده
trite
U
پیش پا افتاده
meshed
U
درهم جا افتاده
slacks
U
جای افتاده یا شل
slackest
U
جای افتاده یا شل
slack
U
جای افتاده یا شل
prostrates
U
بخاک افتاده
protrudent
U
بیرون افتاده
commonplace
U
پیش پا افتاده
prostrating
U
بخاک افتاده
banal
U
پیش پا افتاده
backwards
U
عقب افتاده
deferred credits
U
درامد پس افتاده
obsolete
U
ازکار افتاده
decurrent
U
پایین افتاده
demimonde
U
عقب افتاده
overlapping
U
روی هم افتاده گی
overlapping
U
رویهم افتاده
unassertive
U
افتاده حال
unregarded
U
ازقلم افتاده
with fingers interlocked
U
با انگشتان در هم افتاده
prostrated
U
بخاک افتاده
ordinary
U
پیش پا افتاده
old hat
U
پیش پا افتاده
outstandingly
U
عقب افتاده
outstanding
U
عقب افتاده
backward
U
عقب افتاده
dowm
U
از کار افتاده
noneffective
U
از کار افتاده
hanging gale
U
اجاره پس افتاده
in register
U
روی هم افتاده
impassionate
U
بهوس افتاده
he fell prone
U
دمر افتاده
short of breath
U
از نفس افتاده
short winded
U
از نفس افتاده
tatty
U
پیش پا افتاده
delayed
U
به تاخیر افتاده
mity
U
کزم افتاده
jugate
U
روی هم افتاده
retarded
U
عقب افتاده
out-of-date
<idiom>
U
از مد افتاده (دمد)
outland
U
دور افتاده
arrear
U
بدهی پس افتاده
happened
<past-p.>
U
اتفاق افتاده
occurred
<past-p.>
U
اتفاق افتاده
winded
U
از نفس افتاده
back rent
U
اجاره پس افتاده
not operationally ready
U
از کار افتاده
nutant
U
پایین افتاده
obvolute
U
رویهم افتاده
long face
U
لب و لوچه افتاده
out of order
U
از کار افتاده
backrent
U
اجارهء پس افتاده
recluse
U
دور افتاده
recluses
U
دور افتاده
installed
U
از کار افتاده
hors de combat
U
از کار افتاده
cyma recta
U
موجی افتاده
lame ducks
U
از کار افتاده
lame duck
U
از کار افتاده
seedy
U
از کار افتاده
lowliest
U
صغیر افتاده
lowlier
U
صغیر افتاده
back
U
بدهی پس افتاده
backs
U
بدهی پس افتاده
deferred
U
عقب افتاده
delayed
U
عقب افتاده
outlying
U
دور افتاده
remotely
U
دور افتاده
compromised
U
به خطر افتاده
compromised
U
در خطراکتشاف افتاده
copybook
U
پیشپا افتاده
lowly
U
صغیر افتاده
slothful
U
دیرپای عقب افتاده
evader
U
دور افتاده از یکان
self-effacing
U
باحیا افتاده فروتن
The coin is at the bottom of the pond .
U
سکه افتاده کف حوض
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
logjam
U
کارهای عقب افتاده
outposts
U
پاسگاه دور افتاده
inferior ovary
U
تخمدان پایین افتاده
pulled
U
شکسته شده افتاده
interjacent
U
میانی در میان افتاده
allopatric
U
جداگانه اتفاق افتاده
arrear
U
دین عقب افتاده
outfield
U
مزرعه دور افتاده
back rent
U
کرایه عقب افتاده
leading current
U
شدت پیش افتاده
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
outback
U
جای دور افتاده
seedy
U
بتخم افتاده مندرس
stalled tank
U
تانک از کار افتاده
serotine
U
عقب افتاده دیر رس
quotidian
U
روزمره پیش پا افتاده
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
well worn
U
پیش پا افتاده معمولی
well-worn
U
پیش پا افتاده معمولی
remote site
U
محل دور افتاده
arrears
U
بدهیهای عقب افتاده
outpost
U
پاسگاه دور افتاده
defeature
U
از شکل افتاده گی بیقوارگی
to be out of luck
<idiom>
U
از اسب افتاده بودن
to have bad luck
<idiom>
U
از اسب افتاده بودن
seared
U
خشکیده از کار افتاده
sear
U
خشکیده از کار افتاده
sears
U
خشکیده از کار افتاده
a quiet backwater
U
محل آرام و عقب افتاده
podunk
U
شهر کوچک ودور افتاده
retard
U
بتعویق انداختن عقب افتاده
retarding
U
بتعویق انداختن عقب افتاده
retards
U
بتعویق انداختن عقب افتاده
platitudinous
U
تکراری و پیش پا افتاده کردن
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
toddling
U
کودک تازه براه افتاده
islet
U
جای پرت ودور افتاده
islets
U
جای پرت ودور افتاده
unfrequented
U
دور افتاده تکرار نشدنی
toddler
U
کودک تازه براه افتاده
toddled
U
کودک تازه براه افتاده
toddles
U
کودک تازه براه افتاده
toddle
U
کودک تازه براه افتاده
My rent has been postponed.
U
اجاره ام عقب افتاده است
dead tired
<idiom>
U
خیلی خسته واز پا افتاده
The show has been postponed.
U
نمایش عقب افتاده است
a rural backwater
U
محل روستایی عقب افتاده
The first line is left out.
U
سطر اول جا افتاده است
advanced
U
ترقی کرده پیش افتاده
down
U
میله افتاده واخراج توپزن
orphans
U
جدا افتاده در صفحه اخر
orphaned
U
جدا افتاده در صفحه اخر
demode
U
ازمد افتاده کهنه شده
dead mines
U
مینهای بی اثر و از کار افتاده
impassioned
U
تهییج شده بهوس افتاده
orphan
U
جدا افتاده در صفحه اخر
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
toddlers
U
کودک تازه براه افتاده
My name has been left out .
U
اسم من از قلم افتاده است
bay
U
چه قبل اتفاق افتاده است
shibboleth
U
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
i am behind in my rent
U
کرایه خانه ام عقب افتاده است
dead wood
U
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
lap joint
U
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
low browed
U
پایین افتاده دارای سردر کوتاه
shibboleths
U
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cumulative preferential
U
سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
underdeveloped
U
رشد کافی نیافته عقب افتاده
accidental
U
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
The date of the meeting has been advanced.
U
تاریخ جلسه جلو افتاده است
dead engine
U
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
cry over spilt milk
<idiom>
U
شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
fills
U
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
gamodeme
U
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
fill
U
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
That's old hat!
<idiom>
U
این که آشنا و مکرر
[پیش پا افتاده ]
است!
The region became an economic backwater.
U
این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
She has circles under hereyes.
U
زیر چشمهایش گود افتاده ( ناشی از لاغری )
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
She is far too conceited. She is full of herself .
U
گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com