English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (47 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protect U حفظ کردن حفافت کردن
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
protects U حفظ کردن حفافت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shield U حفافت کردن درمقابل
shield U حفافت کردن
shields U حفافت کردن درمقابل
shields U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
safeguard U حفافت کردن
safeguarded U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
protecting U حفافت کردن
protects U حفافت کردن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Other Matches
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
egis U حفافت
security U حفافت
conservation U حفافت
safe guard U حفافت
cell protection U حفافت سل
custody U حفافت
safekeeping U حفافت
preservation U حفافت
protection U حفافت
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
collective protection U حفافت جمعی
file protection U حفافت فایل
system security U حفافت سیستم
file protection U حفافت پرونده
self protection U حفافت از خود
memory protection U حفافت حافظه
conservable U قابل حفافت
block protection U حفافت بلوک
collective protection U حفافت گروهی
data encryption U حفافت داده
cathode protection U حفافت کاتدی
overcurrent device U دستگاه حفافت
impedance protection U حفافت امپدانس
degree of protection U میزان حفافت
protection U عمل حفافت
physical security U حفافت تاسیسات
x ray protection U حفافت رونتگن
shielded U حفافت شده
safety gap U دهانه حفافت
formats U حفافت حافظه و..
format U حفافت حافظه و..
data protection U حفافت داده ها
safe keeping U حفافت توجه
anodic protection U حفافت اندی
armor protection U حفافت زرهی
anti skid protection U حفافت از لغزش
soil conservation U حفافت خاک
storage protection U حفافت انباره
protect by fuse U حفافت با فیوز
storage protection U حفافت حافظه
protection level U سطح حفافت
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
protection ring U حلقه حفافت
protection key کلید حفافت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
distance protection U وسیله حفافت فاصله
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
power system protection U حفافت سیستم قدرت
shielding region U ناحیه حفافت کننده
protected field U میدان حفافت شده
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
copy protection U حفافت دربرابر کپی
keeps U حفافت امانت داری
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
protected location U مکان حفافت شده
unprotected field U میدان حفافت نشده
software protection U حفافت نرم افزاری
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
protecting ring U حلقه حفافت کننده
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
protective fire U اتشهای حفافت کننده
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
overload protection U حفافت بار زیاد
keep U حفافت امانت داری
ward U محجور حفافت بخش
wards U محجور حفافت بخش
high tension protection U حفافت فشار قوی
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
environmental conservation U حفافت محیط زیست
file protect ring U حلقه حفافت فایل
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
insulation protection U حفافت عایق بندی
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
password protection U حفافت به کمک کلمه رمز
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching U سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
ppd U Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com