English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential forces U نیروهای دیفرانسیلی
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
differential operator U عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
security U حفافت
conservation U حفافت
egis U حفافت
safe guard U حفافت
custody U حفافت
preservation U حفافت
cell protection U حفافت سل
safekeeping U حفافت
protection U حفافت
protect by fuse U حفافت با فیوز
cathode protection U حفافت کاتدی
impedance protection U حفافت امپدانس
protects U حفافت کردن
protection key کلید حفافت
degree of protection U میزان حفافت
data encryption U حفافت داده
format U حفافت حافظه و..
overcurrent device U دستگاه حفافت
conservable U قابل حفافت
armor protection U حفافت زرهی
memory protection U حفافت حافظه
anti skid protection U حفافت از لغزش
anodic protection U حفافت اندی
shielded U حفافت شده
collective protection U حفافت جمعی
block protection U حفافت بلوک
physical security U حفافت تاسیسات
collective protection U حفافت گروهی
formats U حفافت حافظه و..
protecting U حفافت کردن
protection level U سطح حفافت
file protection U حفافت فایل
safeguard U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
storage protection U حفافت انباره
storage protection U حفافت حافظه
shields U حفافت کردن
system security U حفافت سیستم
shield U حفافت کردن
data protection U حفافت داده ها
soil conservation U حفافت خاک
file protection U حفافت پرونده
x ray protection U حفافت رونتگن
safeguarded U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
protection U عمل حفافت
self protection U حفافت از خود
guards U حفافت کردن
safety gap U دهانه حفافت
safe keeping U حفافت توجه
guarding U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
protection ring U حلقه حفافت
safeguards U حفافت کردن
high tension protection U حفافت فشار قوی
file protect ring U حلقه حفافت فایل
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
distance protection U وسیله حفافت فاصله
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
unprotected field U میدان حفافت نشده
copy protection U حفافت دربرابر کپی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
keep U حفافت امانت داری
protecting ring U حلقه حفافت کننده
shielding region U ناحیه حفافت کننده
software protection U حفافت نرم افزاری
ward U محجور حفافت بخش
shields U حفافت کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
keeps U حفافت امانت داری
protected location U مکان حفافت شده
insulation protection U حفافت عایق بندی
overload protection U حفافت بار زیاد
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
protective fire U اتشهای حفافت کننده
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
power system protection U حفافت سیستم قدرت
protected field U میدان حفافت شده
wards U محجور حفافت بخش
password protection U حفافت به کمک کلمه رمز
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
bed pitching U سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
ppd U Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
scalper U پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
protects U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protecting U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
take sides <idiom> U حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
protect U حفظ کردن حفافت کردن
protects U حفظ کردن حفافت کردن
target U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com