Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
insulation against vibration
U
حفافت در برابر ارتعاش
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
acid vapor canister
U
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
troop safety
U
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
sprays
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
protection
U
حفافت
egis
U
حفافت
safekeeping
U
حفافت
safe guard
U
حفافت
preservation
U
حفافت
conservation
U
حفافت
cell protection
U
حفافت سل
custody
U
حفافت
security
U
حفافت
line differential protection
U
حفافت دیفرانسیلی خط
impedance protection
U
حفافت امپدانس
protection
U
عمل حفافت
storage protection
U
حفافت انباره
file protection
U
حفافت فایل
shields
U
حفافت کردن
shield
U
حفافت کردن
system security
U
حفافت سیستم
protects
U
حفافت کردن
protecting
U
حفافت کردن
storage protection
U
حفافت حافظه
anodic protection
U
حفافت اندی
shielded
U
حفافت شده
anti skid protection
U
حفافت از لغزش
guards
U
حفافت کردن
memory protection
U
حفافت حافظه
file protection
U
حفافت پرونده
maintenance
U
حفافت کردن
protection key
کلید حفافت
cathode protection
U
حفافت کاتدی
safeguarded
U
حفافت کردن
protect by fuse
U
حفافت با فیوز
formats
U
حفافت حافظه و..
protect
U
حفافت کردن
collective protection
U
حفافت گروهی
collective protection
U
حفافت جمعی
format
U
حفافت حافظه و..
conservable
U
قابل حفافت
safeguards
U
حفافت کردن
degree of protection
U
میزان حفافت
safeguarding
U
حفافت کردن
physical security
U
حفافت تاسیسات
x ray protection
U
حفافت رونتگن
protection level
U
سطح حفافت
data protection
U
حفافت داده ها
self protection
U
حفافت از خود
safety gap
U
دهانه حفافت
guard
U
حفافت کردن
overcurrent device
U
دستگاه حفافت
guarding
U
حفافت کردن
soil conservation
U
حفافت خاک
armor protection
U
حفافت زرهی
data encryption
U
حفافت داده
safe keeping
U
حفافت توجه
block protection
U
حفافت بلوک
protection ring
U
حلقه حفافت
safeguard
U
حفافت کردن
unprotected field
U
میدان حفافت نشده
positional protection device
U
دستگاه حفافت درگاه
shields
U
حفافت کردن درمقابل
protecting ring
U
حلقه حفافت کننده
protected location
U
مکان حفافت شده
protected field
U
میدان حفافت شده
keeps
U
حفافت امانت داری
overvoltage protection
U
حفافت فشار زیاد
protective fire
U
اتشهای حفافت کننده
overload protection
U
حفافت بار زیاد
power system protection
U
حفافت سیستم قدرت
shield
U
حفافت کردن درمقابل
keep
U
حفافت امانت داری
file protect ring
U
حلقه حفافت پرونده
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
shielding region
U
ناحیه حفافت کننده
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
high tension protection
U
حفافت فشار قوی
data encyption standard
U
استاندارد حفافت داده
custody of goods
U
حفافت یا نگهداری کالا
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
cryptosecurity
U
حفافت مکاتبات رمزی
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
to keep watch and ward
U
حفافت یادفاع کردن
distance protection
U
وسیله حفافت فاصله
write protect ring
U
حلقه حفافت از نوشتن
ward
U
محجور حفافت بخش
insulation protection
U
حفافت عایق بندی
wards
U
محجور حفافت بخش
software protection
U
حفافت نرم افزاری
file protect ring
U
حلقه حفافت فایل
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
degree of protection
U
میزان تامین درجه حفافت
write protect disable
U
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
password protection
U
حفافت به کمک کلمه رمز
self protection
U
صیانت نفس حفافت از خود
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
beaching
U
سنگ چینی جهت حفافت
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
chemical security
U
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
write protect notch
U
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan
U
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
bed pitching
U
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
ppd
U
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
bank protection
U
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shields
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
protecting
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
scalper
U
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scribing
U
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
protect
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protects
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
vaccine drops
U
قطرات واکسن
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weathertight
U
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
Constant dripping wear away the stone .
<proverb>
U
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
hydro sol
U
قطرات وذرات ریز اب درهوا
bail out
U
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect tab
U
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
armor protection
U
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
contra injection
U
تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
take sides
<idiom>
U
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
condensation cloud
U
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
residence time
U
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
protect
U
حفظ کردن حفافت کردن
protecting
U
حفظ کردن حفافت کردن
protects
U
حفظ کردن حفافت کردن
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
target
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
equalling
U
برابر
symmetric
U
برابر
equals
U
برابر
triple
U
سه برابر
for
U
در برابر
homological
U
برابر
he is twice the man he was
U
دو برابر
doubled
U
دو برابر
doubled up
U
دو برابر
equal
U
برابر
bracketed
U
برابر
two fold
U
دو برابر
versus
U
در برابر
tripling
U
سه برابر
equaled
U
برابر
level with each other
U
برابر
equaling
U
برابر
equalled
U
برابر
even
<adj.>
U
برابر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com