Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
allergy
U
حساسیت نسبت به چیزی
[پزشکی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diathesis
U
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
Other Matches
sensitivity ratio
U
نسبت حساسیت
thermotropism
U
حساسیت نسبت به گرما
allergy
U
حساسیت نسبت بچیزی
allergies
U
حساسیت نسبت بچیزی
sensibility to praise
U
حساسیت نسبت به ستایش
photosensitive
U
دارای حساسیت نسبت به نور
photosensitize
U
نسبت بنور حساسیت پیداکردن
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
tone deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
hyposensitize
U
کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
mantoux test
U
ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
stenotopic
U
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
class conscious
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-consciousness
U
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
looked
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
hyperalgesis
U
حساسیت زیاد نسبت به درد درد بسیار سخت
photosensitize
U
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
there is nothing wanting
U
چیزی کم نسبت
to be incredulous of anything
U
نسبت به چیزی شکاک بودن
To pin something on someone .
U
چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
ascription
U
عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
born-again
U
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
indifference to any thing
U
خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
friction
U
حساسیت
susceptivity
U
حساسیت
sensitivity
U
حساسیت
elasticity
U
حساسیت
allergies
U
حساسیت
sinsitivity
U
حساسیت
liking
U
حساسیت
sensitometer
U
حساسیت
allergy
U
حساسیت
frictions
U
حساسیت
sensitiveness
U
حساسیت
sensibility
U
حساسیت
impressibility
U
حساسیت
sensitivities
U
حساسیت
sensibilities
U
حساسیت
sensitive
U
دارای حساسیت
increase in sensitivity
U
افزایش حساسیت
allergic
U
دارای حساسیت به
hyperesthesia
U
ازدیاد حساسیت
allergy
U
حساسیت
[پزشکی]
sensitivity training
U
حساسیت اموزی
impassibility
U
عدم حساسیت
sentience
U
حساسیت جسمانی
responsively
U
با تاثر یا حساسیت
protopathic sensitivity
U
حساسیت ابتدایی
dynamic sensitivity
U
حساسیت دینامیک
photosensitivity
U
حساسیت به نور
price elasticity
U
حساسیت قیمت
hyperesthesia
U
فزونی حساسیت
measuring sensitivity
U
حساسیت سنجش
keenness
U
ذکاوت حساسیت
terminal sensitivity
U
حد بیشینه حساسیت
sensitivity
U
میزان حساسیت
inelasticity
U
عدم حساسیت
light sensitive
U
با حساسیت نوری
hypersensitivity
U
حساسیت شدید
hyposensitize
U
عدم حساسیت
coefficient of elasticity
U
ضریب حساسیت
allergic
U
وابسته به حساسیت
sensitivities
U
میزان حساسیت
coloring sensitive
U
حساسیت رنگ
hyperaesthesia
U
ازدیاد حساسیت
static sensitivity
U
حساسیت استاتیک
absolute sensitivity
U
حساسیت مطلق
luminous sensitivity
U
حساسیت نوری
desensitization
U
حساسیت زدایی
stress testing
U
تست حساسیت
differential sensitivity
U
حساسیت افتراقی
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
t group
U
گروه حساسیت اموزی
exquisiteness
U
حساسیت نازکی طبع
pollenosis
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
hyperirritable
U
دارای حساسیت شدید
hay fever
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
pollinosis
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
current sensitivity of a crystal rectifi
U
حساسیت یکسوکننده بلورین
dynamic luminous sensitivity
U
حساسیت نوری دینامیک
jumpiness
U
حالت بیقراری حساسیت
gravimeter
U
حساسیت سنج وزن
static luminous sensitivity
U
حساسیت نوری استاتیک
spectral sensitivity characteristic
U
مشخصه حساسیت مرئی
systematic desensitization
U
حساسیت زدایی منظم
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
antihistamines
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
sensitivity training group
U
گروه حساسیت اموزی
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
anti-histamine
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
k tungsten sensitivity
U
حساسیت تنگستن در 4582کلوین
somesthesis
U
حساسیت به حسهای بدنی
hayfever
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
measuring sensitivity
U
حساسیت اندازه گیری
allergic rhinitis
[med.]
U
حساسیت فصلی
[پزشکی]
meteoropathy
U
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
look
U
زمان حساسیت مدار مین
looks
U
زمان حساسیت مدار مین
sensitometry
U
اندازه گیری حساسیت چشم
looked
U
زمان حساسیت مدار مین
hyperesthesia
U
حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
esthesia
U
فرفیت احساس و ادراک حساسیت
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
coarse mine
U
نوعی مین دریایی با حساسیت کم
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
allergen
U
مادهای که باعث حساسیت میشود
atmosphere related syndrome
[ARS]
U
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
acroesthesia
U
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
hyperirritability
U
حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
tinged with cnvy
U
حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
hypersensitive
U
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
adaptation
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
anti servo tab
U
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
proportional
U
به نسبت
with respect to
U
نسبت به
the rat of to
U
نسبت دو به سه
respects
U
نسبت
respect
U
نسبت
t ratio
U
نسبت تی
apropos of
U
نسبت به
uncross
U
نسبت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com