English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inevitably U ناچار
ineluctable U ناچار
of necessity U ناچار
fain U ناچار
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
he needs must go U ناچار باید برود
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
clinch U بغل کردن حریف
clinched U بغل کردن حریف
clinches U بغل کردن حریف
clinching U بغل کردن حریف
mark U نشانه کردن حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
marks U نشانه کردن حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
parrying U دفع کردن حمله حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
parry U دفع کردن حمله حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
kneeing U خطای سد کردن راه حریف بازانو
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker U پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
to turn [into] U تغییر کردن
varies U تغییر کردن
vary U تغییر کردن
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
graduating U تغییر تدریجی کردن
vary infinitely U بی اندازه تغییر کردن
range U تغییر کردن خط مبنا
ranges U تغییر کردن خط مبنا
graduate U تغییر تدریجی کردن
ranged U تغییر کردن خط مبنا
graduates U تغییر تدریجی کردن
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
change over U تغییر روش تغییر رویه
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
revolves U دور زدن تغییر کردن
revolve U دور زدن تغییر کردن
revolved U دور زدن تغییر کردن
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
ranged U تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges U تغییر کردن یا متفاوت بودن
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
changed U تغییر کردن عوض شدن
changes U تغییر کردن عوض شدن
range U تغییر کردن یا متفاوت بودن
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
change U تغییر کردن عوض شدن
changing U تغییر کردن عوض شدن
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
to turn something U تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
to refresh oneself U تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
bitmap U تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
sanitize U حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
rivaled U حریف
foe U حریف
rivalled U حریف
adversary U حریف
challengers U حریف
rivaling U حریف
rival U حریف
challenger U حریف
rivalling U حریف
d. cut d. U حریف
opponents U حریف
opponent U حریف
adversarial U حریف
competitor U حریف
matches U حریف
competitors U حریف
rivals U حریف
adversaries U حریف
foes U حریف
match U حریف
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com